تاریخ انتشار
يکشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۳ ساعت ۲۳:۵۲
کد مطلب : ۴۷۵۵۴۳
بررسی چهار دوره حضور محمد بهرامی در صحنه انتخابات بویراحمد بزرگ؛
ثمره مداومت و مقاومت
۰
کبنا ؛ شورای سردبیری - محمد بهرامی آنقدر آمد، مداومت انتخاباتی داشت و مقاومت تا در نهایت نتیجه گرفت. برخی ممکن است بهصورت و ظاهر کار را ببینند و صرف آمدن و حرافی را برای رفتن به «بهارستان» کفایت بخش بدانند. مرور قصه بلند محمد بهرامی و هر سیاستمدار موفق دیگری خلاف این برداشت متوهمانه، مبتدیانه و خوشخیالانه را نشان میدهد. شکی نیست در کنار تدبیر و مدیریت در سیاست همواره مقداری بخت و اقبال بهعنوان مواد لازم کار نیاز است. اما بدون تدبیر و استراتژی، خبری از شانس برای بلندمدت و در یک موقعیت ویژه نه وجود دارد و نه میتواند ممکن باشد. «ویرتو» (تدبیر) و «فورتونا» (شانس و اقبال) از مهمترین درسهایی است که در فلسفه سیاسی از نیکولو ماکیاولی پدر سیاست مدرن میراث مانده است.
محمد بهرامی در عدد یک کارگزار جوان محسوب میشود که با کسر حدود 17 سال از سنش این جوانی کمتر و کمتر میشود زمانی را مجسم کنیم که وی از سوی شورای قدرتمند شهر یاسوج در دوره سوم که برخلاف سایر ادوار عمری 7 ساله از 1385 تا 1392 داشت به عنوان شهردار یاسوج انتخاب و معرفی شد. بهرامی در بهار 1390 از شهرداری یاسوج استعفا داد و وارد یک کارزار طولانی انتخاباتی شد. تجربه شهرداری بهرامی تنها تجربه مدیریتی وی بوده است اما او به بهترین و بهینهترین حالت ممکن از آن تجربه بهره برد تا از آن معدن توشه ای برای بعدهای خود برداشته باشد.
چه در عرصه تحولات شهری و چه امورات فرهنگی و ورزشی و همچنین تعاملات مردمی محمد بهرامی در آن دوره یک شهردار موفق بود. همان سالها آغاز عصر «ازدحام» و «اثرگذاری» رسانهها در عرصه عمومی استان بود. ابتدا سایتهای محلی پا به میدان گذاشتند و بعد در دهه نود شاهد ظهور، رشد و گسترش شبکههای اجتماعی در سطح جامعه بودیم. محمد بهرامی یکی از موفقترین و با برنامهترین افراد در بهرهگیری از ظرفیت رسانهها بود و تاکنون نیز تعامل و بهرهگیری خود از رسانهها را به جد دنبال میکند؛ بنابراین مقاومت و مداومت پیش از هر چیز نیازمند پیشسازه و پیشنیازهایی است که بخشی از آنها ضروری مسیر انتخابات هستند. سابقه مدیریتی میانی در کنار پیشینه اجتماعی و اعتباریابی و اعتبار زایی جدید و میل به فعالیت و حضور در عرصه قدرت و سیاست گامهای ابتدایی این میدان بلند بودند. اما مهمترین گامها در این مقاومت و مداومت تشکیل یک ستاد (سازمان) انتخاباتی و تشکیلاتی بود. سازمانی که دارای تمامی بخشهای لازم بود و در تمامی حوزههای مربوطه نیز فعال بود. البته ممکن است برخی ایراد گیرند که قضیه به این پیچیدگیها نیز نبود و مسیر مسیری بوده است که باید پیش میرفت؛ ولی مداقه در این مسیر نشان میدهد شاید برخی اتفاقات بهصورت تصادفی رخداده باشد؛ اما شناژ و پایه این جریان انتخاباتی استحکامات خوبی نیز داشته است. علاوه بر استحکامات پایهای، بهروزرسانی شرط و لازمه دیگری است که حداقل در فرم و عمل سازمان انتخاباتی بهرامی بهخوبی انجام میشد. در کنار وجود و شکلگیری یک سازمان دارای افق و هدفمند، شبکهسازی و گسترش این شبکه و حفظ و تقویت آن در طول حداقل 12 سال بادقت، ظرافت و هزینههای مالی و زمانی از دیگر خصیصهها و البته ضروریات در مقاومت و مداومت سیاسی است؛ بنابراین صرف آمدن و رفتن تنها به بالارفتن آمار نامزدها کمک میکند و تأثیری بر کیفیت انتخابات و رقابت ندارد. در میدانی که باید حداقل بیش از 50 هزار رأی برای پیروزی به دست آورد به تعبیر یکی از بزرگان شاید بتوان برای دورهای کوتاه و یا نزد جمعی محدود کاری از پیش برد؛ اما برای همیشه و همه مردم، هرگز کاری پیش نخواهد رفت.
محمد بهرامی از ابتدا خوب و قابلقبول در انتخابات حاضر شد. وی در سال 1390 با وجود رقابت دو قطبی میان غلام محمد زارعی و ستار هدایتخواه توانست اندکی بیش از 20 هزار رای به دست بیاورد تا بعد هم تجربه مهدی روشنفکر ثابت کند برای اولین دوره نیز یک حداقل رای لازم است تا آن حداقل به پیروزی در دورههای آینده ختم شود. احتمالاً سختترین تجربه این چهار دوره آمد و رفت بهرامی به تجربه دوم در سال 1394 بر میگردد. بهرامی در آن دوره رای خوبی بدست آورد اما هم فکرش را نمیکرد و هم برایش سنگین و گران بود که در رده بندی نهایی باید پشت سر نامزدی قرار بگیرد که برای اولین بار در صحنه حاضر شده است و آن نامزد کسی نبود جز مهدی روشنفکر که بعد از غلام محمد زارعی و ستار هدایتخواه سوم شده بود و بهرامی چهارم شد.
آن انتخابات میتوانست پایانی برای بهرامی باشد البته منوط به اینکه بهرامی در دولتی که حداقل با محمدرضا عارف ارتباطاتی داشت یک مسئولیت در خور و مناسب بگیرد. مسئولیتی که یا به بهرامی نرسید و یا آن مسئولیتی که دوست داشت به وی پیشنهاد نشد و یا هم احتمالاً عزم خود را جزم کرده بود تا در 1398 بار دیگر نامزد انتخابات شود. او باز هم در 1398 در غیاب اصلاح طلبان به صحنه آمد اما آن انتخابات قابل پیش بینی ترین انتخابات دورههای اخیر بویراحمد بزرگ بود و همه میدانستند پیروز آن انتخابات مهدی روشنفکر است و همین گونه نیز شد. بهرامی باز هم ول کن صحنه این بار برای 1402 نبود او باز هم ماند و فعال در صحنه حضور داشت. کمی سخت مینمود بهرامی بتواند در شرایطی که مهدی روشنفکر در تمامی ارکان سازمانی و اداری نفوذ کامل داشت و نادر منتظریان نیز به صورت جدی از 98 در صحنه حاضر بود کاری از پیش ببرد. بدترین قسمت سناریوی انتخاباتی 1402 بهرامی عدم تایید صلاحیت وی در مرحله اول اعلام تایید صلاحیت شدگان بود. این اتفاق در ابتدا یک پایان تراژیک برای بهرامی تصور میشد اما جدیت و پیگیری وی در به دست آوردن تایید صلاحیت و بازگشتش که با جشنی بزرگ در منطقه سرنجلکل یاسوج همراه بود عملاً نشان داد رقابت پیش رو میان او و روشنفکر خواهد بود. بهرامی محل تجمع گروهها و سلایق مختلف شد حتی اصلاح طلبان به صورت غیر رسمی اما پیگیر پشت سرش قرار گرفتند تا غیر ممکنی بزرگ را به ممکن تبدیل کنند و در حالی که روشنفکر، روشنفکریها و اپراتورهای تعیین شده توسط هیئتهای اجرایی بر صندوقهای رای فکرش را نمیکردند محمد بهرامی با رایی بسیار بالا به عنوان منتخب مردم بویراحمد بزرگ روانه بهارستان شود و مهدی روشنفکر تا مدتها در شوک این اتفاق هنوز هم حاضر به تبریک به رقیب خود نشده باشد و آنچنان از این اتفاق خشمگین و دلگیر باشد که در صحن علنی مجلس صحت اتفاقات انتخابات دوازدهم در حوزهی انتخابیه بویراحمد، دنا و مارگون را به چالش بکشاند. روشنفکر معتقد بود خرید و فروش آراء انجام شده است و پول پاشی زیادی صورت گرفته است اما این ادعای روشنفکر بود و چنین چیزی برای تصمیم گیرندگان رسمی انتخابات محلی از اعراب و توجه نداشت و انتخابات این حوزه در کنار گچساران و باشت و بر خلاف کهگیلویه بزرگ خیلی زود و راحت تایید شد.
محمد بهرامی سیف آباد حالا بر رؤیای سخت خود و طرفدارانش جامه واقعیت پوشانده است. او نماینده بویراحمد بزرگ است. بهرامی در شرایطی سخت پا در مجلسی میگذارد که البته بر خلاف مجلس قبل خالی از نیروهای مستقل و اصلاحطلب نیست؛ اما باید میان یک دوگانه فراکسیون نزدیک به دولت و تیم قالیباف یکی را انتخاب کند تا عملاً وزنی برای خود دستوپا کند. قراین و برخی اخبار حاکی از تمایل بهرامی به سمت قالیباف است؛ ولی حتی در این صورت این نزدیکی نمیتواند مانع از تلاش و نزدیکی بهرامی به دولتیها شود. دولت و بهویژه وزرا که حیات و مماتشان گاهی بسته به عدد یک در رأیگیریهاست نسبت به نمایندگان دیدی مثبت دارند و این خود ظرفیتی است که بهرامی میتواند بر روی آن حساب کند. نزدیکی بهرامی و تاجگردون ضرورت گریزناپذیر دیگری است که هر دو به آن واقف هستند. دو عضو مجمع نمایندگان فوق کوچک استان که بهخوبی میدانند در بزنگاهها نمیتوانند بر روی سید محمد موحد حساب باز کنند و آنها کسی جز خود را ندارند. بهرامی شروع نکرده رقبای قدرتمندی برای چهار سال دیگر خود دارد. حذف طرح دو نماینده شدن حوزه انتخابیه بویراحمد بزرگ خود فشار مضاعفی بر نماینده مستقر خواهد بود و بهرامی حتماً بیم و هراس همراهیاش خواهد کرد که مبادا بعد از روشنفکر دیگر نماینده تک دورهای بویراحمد باشد. نمیتوان رقبای آینده را قطعی پیشبینی کرد؛ ولی حضور مهدی روشنفکر آن هم در قامت یک رقیب جدی برای 1406 قطعی به نظر میرسد. ضمن آن که قرائن نیز حاکی از ادامه کار نادر منتظریان است و البته نباید از ستار هدایتخواه و غلام محمد زارعی نیز غفلت کرد که البته این دو بر روی دو نماینده شدن بویراحمد بیشتر حساب باز کرده بودند. بهرامی حتی اگر هیچ کاری هم نکند در مظان اتهامات قومی از سوی طرفداران روشنفکر خواهد بود به مانند همین چند هفته اخیر که بعد از تغییر و عزل مدیران وابسته به روشنفکر که یقیناً بهرامی هیچ نقش و احتمالاً اطلاعی از آنها نداشته است او متهم اصلی به روشنفکری ستیزی خواهد شد. هر چند بخشی از جدل و تقابل گریزناپذیر و جز مقومهای حمایتهای قبلی از بهرامی هستند. تقابلات سنگینتر و واقعیتر از تعارفات و نادیده گرفتن واقعیات هستند اما بهرامی بر روی جذب آرای وابسته به روشنفکر حتماً در این چهار سال حساب باز کرده است و برنامه دارد اما این برنامهها منوط به اثرگذاری و نفوذ سازمانی و اعتباری بهرامی خواهد بود. بهرامی دوست دارد متفاوت جلوه کند. سعی و حرکت در مسیر ژست نمایی و اصرار و تمرکز بیش از حد رفتارهای "فیک" نماینده را به سمت نمایش و قرار گرفتن در هیئت" شومن" هل خواهد داد. بهترین تفاوت در همان اورجینال ماندن و دست یابی به دست آورد واقعی است.
قطعیت و جزمیتی در عالم سیاست وجود ندارد؛ اما این نیز به معنای فقدان قاعده در این میدان و انتخابات نیست. بلکه بیقاعدگی و استثنا نیز بخشی از قواعد سیاست هستند. در نهایت سیاست نیز حساب و کتاب دارد و ضرب ساده دو، دو تا چهارتا است. تاریخ انتخابات استان در سه حوزه انتخابیه نشان میدهد بخت و اقبال و یا حتی آنچه ریسک خوانده میشود بخشی از قاعده سیاست و انتخابات هستند و شاید هم بیشتر قاعده "پیشاانتخابات" هستند که انتخابات خود واقعیترین و بیرحمترین و جدیترین میدانهاست. هیچچیز بدون تدبیر و تفکر و برنامهریزی نمیتواند حتی در کوتاهمدت جواب دهد و این مهمترین درسی است که میتوان از این تاریخ محدود و محلی و موردی استان گرفت.
محمد بهرامی آنقدر آمدورفت تا در نهایت ماند و ثمره مقاومت و مداومت خود را گرفت.
محمد بهرامی در عدد یک کارگزار جوان محسوب میشود که با کسر حدود 17 سال از سنش این جوانی کمتر و کمتر میشود زمانی را مجسم کنیم که وی از سوی شورای قدرتمند شهر یاسوج در دوره سوم که برخلاف سایر ادوار عمری 7 ساله از 1385 تا 1392 داشت به عنوان شهردار یاسوج انتخاب و معرفی شد. بهرامی در بهار 1390 از شهرداری یاسوج استعفا داد و وارد یک کارزار طولانی انتخاباتی شد. تجربه شهرداری بهرامی تنها تجربه مدیریتی وی بوده است اما او به بهترین و بهینهترین حالت ممکن از آن تجربه بهره برد تا از آن معدن توشه ای برای بعدهای خود برداشته باشد.
چه در عرصه تحولات شهری و چه امورات فرهنگی و ورزشی و همچنین تعاملات مردمی محمد بهرامی در آن دوره یک شهردار موفق بود. همان سالها آغاز عصر «ازدحام» و «اثرگذاری» رسانهها در عرصه عمومی استان بود. ابتدا سایتهای محلی پا به میدان گذاشتند و بعد در دهه نود شاهد ظهور، رشد و گسترش شبکههای اجتماعی در سطح جامعه بودیم. محمد بهرامی یکی از موفقترین و با برنامهترین افراد در بهرهگیری از ظرفیت رسانهها بود و تاکنون نیز تعامل و بهرهگیری خود از رسانهها را به جد دنبال میکند؛ بنابراین مقاومت و مداومت پیش از هر چیز نیازمند پیشسازه و پیشنیازهایی است که بخشی از آنها ضروری مسیر انتخابات هستند. سابقه مدیریتی میانی در کنار پیشینه اجتماعی و اعتباریابی و اعتبار زایی جدید و میل به فعالیت و حضور در عرصه قدرت و سیاست گامهای ابتدایی این میدان بلند بودند. اما مهمترین گامها در این مقاومت و مداومت تشکیل یک ستاد (سازمان) انتخاباتی و تشکیلاتی بود. سازمانی که دارای تمامی بخشهای لازم بود و در تمامی حوزههای مربوطه نیز فعال بود. البته ممکن است برخی ایراد گیرند که قضیه به این پیچیدگیها نیز نبود و مسیر مسیری بوده است که باید پیش میرفت؛ ولی مداقه در این مسیر نشان میدهد شاید برخی اتفاقات بهصورت تصادفی رخداده باشد؛ اما شناژ و پایه این جریان انتخاباتی استحکامات خوبی نیز داشته است. علاوه بر استحکامات پایهای، بهروزرسانی شرط و لازمه دیگری است که حداقل در فرم و عمل سازمان انتخاباتی بهرامی بهخوبی انجام میشد. در کنار وجود و شکلگیری یک سازمان دارای افق و هدفمند، شبکهسازی و گسترش این شبکه و حفظ و تقویت آن در طول حداقل 12 سال بادقت، ظرافت و هزینههای مالی و زمانی از دیگر خصیصهها و البته ضروریات در مقاومت و مداومت سیاسی است؛ بنابراین صرف آمدن و رفتن تنها به بالارفتن آمار نامزدها کمک میکند و تأثیری بر کیفیت انتخابات و رقابت ندارد. در میدانی که باید حداقل بیش از 50 هزار رأی برای پیروزی به دست آورد به تعبیر یکی از بزرگان شاید بتوان برای دورهای کوتاه و یا نزد جمعی محدود کاری از پیش برد؛ اما برای همیشه و همه مردم، هرگز کاری پیش نخواهد رفت.
محمد بهرامی از ابتدا خوب و قابلقبول در انتخابات حاضر شد. وی در سال 1390 با وجود رقابت دو قطبی میان غلام محمد زارعی و ستار هدایتخواه توانست اندکی بیش از 20 هزار رای به دست بیاورد تا بعد هم تجربه مهدی روشنفکر ثابت کند برای اولین دوره نیز یک حداقل رای لازم است تا آن حداقل به پیروزی در دورههای آینده ختم شود. احتمالاً سختترین تجربه این چهار دوره آمد و رفت بهرامی به تجربه دوم در سال 1394 بر میگردد. بهرامی در آن دوره رای خوبی بدست آورد اما هم فکرش را نمیکرد و هم برایش سنگین و گران بود که در رده بندی نهایی باید پشت سر نامزدی قرار بگیرد که برای اولین بار در صحنه حاضر شده است و آن نامزد کسی نبود جز مهدی روشنفکر که بعد از غلام محمد زارعی و ستار هدایتخواه سوم شده بود و بهرامی چهارم شد.
آن انتخابات میتوانست پایانی برای بهرامی باشد البته منوط به اینکه بهرامی در دولتی که حداقل با محمدرضا عارف ارتباطاتی داشت یک مسئولیت در خور و مناسب بگیرد. مسئولیتی که یا به بهرامی نرسید و یا آن مسئولیتی که دوست داشت به وی پیشنهاد نشد و یا هم احتمالاً عزم خود را جزم کرده بود تا در 1398 بار دیگر نامزد انتخابات شود. او باز هم در 1398 در غیاب اصلاح طلبان به صحنه آمد اما آن انتخابات قابل پیش بینی ترین انتخابات دورههای اخیر بویراحمد بزرگ بود و همه میدانستند پیروز آن انتخابات مهدی روشنفکر است و همین گونه نیز شد. بهرامی باز هم ول کن صحنه این بار برای 1402 نبود او باز هم ماند و فعال در صحنه حضور داشت. کمی سخت مینمود بهرامی بتواند در شرایطی که مهدی روشنفکر در تمامی ارکان سازمانی و اداری نفوذ کامل داشت و نادر منتظریان نیز به صورت جدی از 98 در صحنه حاضر بود کاری از پیش ببرد. بدترین قسمت سناریوی انتخاباتی 1402 بهرامی عدم تایید صلاحیت وی در مرحله اول اعلام تایید صلاحیت شدگان بود. این اتفاق در ابتدا یک پایان تراژیک برای بهرامی تصور میشد اما جدیت و پیگیری وی در به دست آوردن تایید صلاحیت و بازگشتش که با جشنی بزرگ در منطقه سرنجلکل یاسوج همراه بود عملاً نشان داد رقابت پیش رو میان او و روشنفکر خواهد بود. بهرامی محل تجمع گروهها و سلایق مختلف شد حتی اصلاح طلبان به صورت غیر رسمی اما پیگیر پشت سرش قرار گرفتند تا غیر ممکنی بزرگ را به ممکن تبدیل کنند و در حالی که روشنفکر، روشنفکریها و اپراتورهای تعیین شده توسط هیئتهای اجرایی بر صندوقهای رای فکرش را نمیکردند محمد بهرامی با رایی بسیار بالا به عنوان منتخب مردم بویراحمد بزرگ روانه بهارستان شود و مهدی روشنفکر تا مدتها در شوک این اتفاق هنوز هم حاضر به تبریک به رقیب خود نشده باشد و آنچنان از این اتفاق خشمگین و دلگیر باشد که در صحن علنی مجلس صحت اتفاقات انتخابات دوازدهم در حوزهی انتخابیه بویراحمد، دنا و مارگون را به چالش بکشاند. روشنفکر معتقد بود خرید و فروش آراء انجام شده است و پول پاشی زیادی صورت گرفته است اما این ادعای روشنفکر بود و چنین چیزی برای تصمیم گیرندگان رسمی انتخابات محلی از اعراب و توجه نداشت و انتخابات این حوزه در کنار گچساران و باشت و بر خلاف کهگیلویه بزرگ خیلی زود و راحت تایید شد.
محمد بهرامی سیف آباد حالا بر رؤیای سخت خود و طرفدارانش جامه واقعیت پوشانده است. او نماینده بویراحمد بزرگ است. بهرامی در شرایطی سخت پا در مجلسی میگذارد که البته بر خلاف مجلس قبل خالی از نیروهای مستقل و اصلاحطلب نیست؛ اما باید میان یک دوگانه فراکسیون نزدیک به دولت و تیم قالیباف یکی را انتخاب کند تا عملاً وزنی برای خود دستوپا کند. قراین و برخی اخبار حاکی از تمایل بهرامی به سمت قالیباف است؛ ولی حتی در این صورت این نزدیکی نمیتواند مانع از تلاش و نزدیکی بهرامی به دولتیها شود. دولت و بهویژه وزرا که حیات و مماتشان گاهی بسته به عدد یک در رأیگیریهاست نسبت به نمایندگان دیدی مثبت دارند و این خود ظرفیتی است که بهرامی میتواند بر روی آن حساب کند. نزدیکی بهرامی و تاجگردون ضرورت گریزناپذیر دیگری است که هر دو به آن واقف هستند. دو عضو مجمع نمایندگان فوق کوچک استان که بهخوبی میدانند در بزنگاهها نمیتوانند بر روی سید محمد موحد حساب باز کنند و آنها کسی جز خود را ندارند. بهرامی شروع نکرده رقبای قدرتمندی برای چهار سال دیگر خود دارد. حذف طرح دو نماینده شدن حوزه انتخابیه بویراحمد بزرگ خود فشار مضاعفی بر نماینده مستقر خواهد بود و بهرامی حتماً بیم و هراس همراهیاش خواهد کرد که مبادا بعد از روشنفکر دیگر نماینده تک دورهای بویراحمد باشد. نمیتوان رقبای آینده را قطعی پیشبینی کرد؛ ولی حضور مهدی روشنفکر آن هم در قامت یک رقیب جدی برای 1406 قطعی به نظر میرسد. ضمن آن که قرائن نیز حاکی از ادامه کار نادر منتظریان است و البته نباید از ستار هدایتخواه و غلام محمد زارعی نیز غفلت کرد که البته این دو بر روی دو نماینده شدن بویراحمد بیشتر حساب باز کرده بودند. بهرامی حتی اگر هیچ کاری هم نکند در مظان اتهامات قومی از سوی طرفداران روشنفکر خواهد بود به مانند همین چند هفته اخیر که بعد از تغییر و عزل مدیران وابسته به روشنفکر که یقیناً بهرامی هیچ نقش و احتمالاً اطلاعی از آنها نداشته است او متهم اصلی به روشنفکری ستیزی خواهد شد. هر چند بخشی از جدل و تقابل گریزناپذیر و جز مقومهای حمایتهای قبلی از بهرامی هستند. تقابلات سنگینتر و واقعیتر از تعارفات و نادیده گرفتن واقعیات هستند اما بهرامی بر روی جذب آرای وابسته به روشنفکر حتماً در این چهار سال حساب باز کرده است و برنامه دارد اما این برنامهها منوط به اثرگذاری و نفوذ سازمانی و اعتباری بهرامی خواهد بود. بهرامی دوست دارد متفاوت جلوه کند. سعی و حرکت در مسیر ژست نمایی و اصرار و تمرکز بیش از حد رفتارهای "فیک" نماینده را به سمت نمایش و قرار گرفتن در هیئت" شومن" هل خواهد داد. بهترین تفاوت در همان اورجینال ماندن و دست یابی به دست آورد واقعی است.
قطعیت و جزمیتی در عالم سیاست وجود ندارد؛ اما این نیز به معنای فقدان قاعده در این میدان و انتخابات نیست. بلکه بیقاعدگی و استثنا نیز بخشی از قواعد سیاست هستند. در نهایت سیاست نیز حساب و کتاب دارد و ضرب ساده دو، دو تا چهارتا است. تاریخ انتخابات استان در سه حوزه انتخابیه نشان میدهد بخت و اقبال و یا حتی آنچه ریسک خوانده میشود بخشی از قاعده سیاست و انتخابات هستند و شاید هم بیشتر قاعده "پیشاانتخابات" هستند که انتخابات خود واقعیترین و بیرحمترین و جدیترین میدانهاست. هیچچیز بدون تدبیر و تفکر و برنامهریزی نمیتواند حتی در کوتاهمدت جواب دهد و این مهمترین درسی است که میتوان از این تاریخ محدود و محلی و موردی استان گرفت.
محمد بهرامی آنقدر آمدورفت تا در نهایت ماند و ثمره مقاومت و مداومت خود را گرفت.
روشنفکر در نهایت به تاریخ پیوست.