تاریخ انتشار
چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۸ ساعت ۰۱:۲۱
کد مطلب : ۴۱۶۳۵۹
یادداشت:
عصر سلیمانی؛ فضای گچساران را دوباره تنزل ندهید
۳
کبنا ؛شهادت سردار سرافراز اسلام، شهید سپهبد قاسم سلیمانی تأثیر بسزایی بر تحولات منطقه و فضای جامعه ایران داشت و دارد. با وجود اینکه در داخل کشور بعضی نارضایتیها از بین نرفته بود، اما شهادت سردار سلیمانی باعث شد که اتحاد و همدلی کم سابقهای به وجود آید که نمایش این اتحاد به جهانیان، تبعات مثبت زیادی میتواند داشته باشد. علی رغم این موضوع در حالی که به دلیل مشغولیات دنیوی، فضای جامعه از آرمانهای ارزشی و دینی کمی فاصله گرفته بود، با شهادت این مرد خدا، «گویا اسرافیل در صور دمیده، آتش به جان عاشقان افتاد، رستاخیز در عالم به پا شد، مردم فوج فوج گرد هم آمدند. وقتی با خط خود تنها چند ساعت پیش از دیدار معبود خویش نوشت «خدایا مرا بپذیر» میدانست زمان پر کشیدن است و همانطور که خواسته بود، همان دیداری شد که «موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود».
بامداد آدینه (13 دی ماه 98) وقتی «حاج قاسم» پرکشید، کسی تصور نمیکرد همچون دمیدن اسرافیل در صور دلهای خفته را شیدا و بیدار کند و محشری برپا شود و روح پاک و ملکوتی آن عارف الی الله، همچون آب زمزم گرد و خاک ناپاکیها را از چهره شهر و جامعه با خود برد. و فضای عطرآگین شهید و شهادت تهاجم فرهنگی و نرم دشمن را با خاک یکسان کرد.
جوان، پیر، دختر، پسر، زن و مرد با هر تیپ شخصیتی و فکری و با هر نوع پوششی خودشان را به کف خیابانهای شهرها میرساندند و با رود خروشان معنویت سرچشمه گرفته شده از روح حضرت سلیمان ایرانیها همراه میشدند. این چند روز ایران محل رفت و آمد فرشتگان خدا است. همزمان با مخابره شدن شهادت «حاج قاسم»، اندک اندک جمع مستان گرد هم میآمدند، گرمی اشک جوشیده از خون دلهای مردان و زنان بر صورتهای لاله گون از سرمای زمستان مدام میغلتید و راه تماشا را سد میکرد؛ اگر کسی فریاد میزد از غصهای بود که بر دلش سنگینی میکرد و اگر سکوت بود، زبانش قاصر از بیان حسرتی که بر دل داشت.
هنگام اقامه نماز ولی امر مسلمین؛ نفسها در سینه حبس شد؛ چه کسی میدانست در قلب کسی که «حاج قاسم» خود را مرید و سرباز او میدانست از این هجران چه میگذرد.
آری اشک این بار نیز فاتح میدان بود. اشکهای رهبر انقلاب در میانه نماز و در هنگامهای که برای «سرباز قاسم سلیمانی» و همرزمانش دعا میکرد جاری شد و همزمان نیز اندوه مردم گُل کرد و صدای گریههای اندوهناک آنان، روح فرشتگان «صف در صف» را آزرد. آنگاه که گفت «خداوندا تو در حالی آنها را قبض روح کردی که در راه رضایت تو در خون خود غلتیده بودند و در برابر تو به شهادت رسیده و برای تو، ای پروردگار کریم، در این راه با اخلاص بودند».
ملت ایران به احترام سرباز ایران ایستادند، و رسم ادب را در حق سرداری که سالها برای اسلام و دفاع از میهن اسلامی زیست، به جای آوردند.
این در حالی بود که در روزهای قبل از شهادت سردار دلها، با بعضی بی اخلاقیها از سوی افرادی که خودشان را به اصطلاح مرد سیاست و در شأن نمایندگی این مردم میدانستند، روبرو بودیم. در استان کهگیلویه و بویراحمد به ویژه در حوزه انتخابیه گچساران و باشت برخی نامزدهای انتخابات مجلس با ادبیات سخیف و خارج از دایره انسانیت به همدیگر میپریدند. و با واژههایی همچون، گنجشک، ابرهای بی خاصیت، ابابیل، نو کسیه، رانت خوار، نخبه کش، و ... به جان هم افتاده بودند که سطح جامعه را با این ادبیات خارج از شأن یک مسئول در نظام اسلامی، تنزل داده بودند، و به هیچ وجه رفتار آنها با فرهنگ ناب اسلامی مطابقت نداشت، حرمت خودشان پیش کیش، حرمت مردمی فهیم و قدرشناس که در سوگ سردارشان سنگ تمام گذاشتند و تمام قد ایستادند را به هیچ وجه نگه نداشتند.
امیدوارم که این حضرات همه چیز دان من بعد حرمت این فضای معنوی را نگه دارند و سطح جامعه که به برکت خون سردار قاسم سلیمانی این همه ارتقاء یافته را دوباره تنزل ندهند. و همه نامزدهای انتخابات مجلس این را بدانند که ایران و کهگیلویه و بویراحمد مُلک سلیمان شده است و عصر، عصر سلیمانی است و باید در شأن سلیمان وطنمان رفتار کنیم.
بامداد آدینه (13 دی ماه 98) وقتی «حاج قاسم» پرکشید، کسی تصور نمیکرد همچون دمیدن اسرافیل در صور دلهای خفته را شیدا و بیدار کند و محشری برپا شود و روح پاک و ملکوتی آن عارف الی الله، همچون آب زمزم گرد و خاک ناپاکیها را از چهره شهر و جامعه با خود برد. و فضای عطرآگین شهید و شهادت تهاجم فرهنگی و نرم دشمن را با خاک یکسان کرد.
جوان، پیر، دختر، پسر، زن و مرد با هر تیپ شخصیتی و فکری و با هر نوع پوششی خودشان را به کف خیابانهای شهرها میرساندند و با رود خروشان معنویت سرچشمه گرفته شده از روح حضرت سلیمان ایرانیها همراه میشدند. این چند روز ایران محل رفت و آمد فرشتگان خدا است. همزمان با مخابره شدن شهادت «حاج قاسم»، اندک اندک جمع مستان گرد هم میآمدند، گرمی اشک جوشیده از خون دلهای مردان و زنان بر صورتهای لاله گون از سرمای زمستان مدام میغلتید و راه تماشا را سد میکرد؛ اگر کسی فریاد میزد از غصهای بود که بر دلش سنگینی میکرد و اگر سکوت بود، زبانش قاصر از بیان حسرتی که بر دل داشت.
هنگام اقامه نماز ولی امر مسلمین؛ نفسها در سینه حبس شد؛ چه کسی میدانست در قلب کسی که «حاج قاسم» خود را مرید و سرباز او میدانست از این هجران چه میگذرد.
آری اشک این بار نیز فاتح میدان بود. اشکهای رهبر انقلاب در میانه نماز و در هنگامهای که برای «سرباز قاسم سلیمانی» و همرزمانش دعا میکرد جاری شد و همزمان نیز اندوه مردم گُل کرد و صدای گریههای اندوهناک آنان، روح فرشتگان «صف در صف» را آزرد. آنگاه که گفت «خداوندا تو در حالی آنها را قبض روح کردی که در راه رضایت تو در خون خود غلتیده بودند و در برابر تو به شهادت رسیده و برای تو، ای پروردگار کریم، در این راه با اخلاص بودند».
ملت ایران به احترام سرباز ایران ایستادند، و رسم ادب را در حق سرداری که سالها برای اسلام و دفاع از میهن اسلامی زیست، به جای آوردند.
این در حالی بود که در روزهای قبل از شهادت سردار دلها، با بعضی بی اخلاقیها از سوی افرادی که خودشان را به اصطلاح مرد سیاست و در شأن نمایندگی این مردم میدانستند، روبرو بودیم. در استان کهگیلویه و بویراحمد به ویژه در حوزه انتخابیه گچساران و باشت برخی نامزدهای انتخابات مجلس با ادبیات سخیف و خارج از دایره انسانیت به همدیگر میپریدند. و با واژههایی همچون، گنجشک، ابرهای بی خاصیت، ابابیل، نو کسیه، رانت خوار، نخبه کش، و ... به جان هم افتاده بودند که سطح جامعه را با این ادبیات خارج از شأن یک مسئول در نظام اسلامی، تنزل داده بودند، و به هیچ وجه رفتار آنها با فرهنگ ناب اسلامی مطابقت نداشت، حرمت خودشان پیش کیش، حرمت مردمی فهیم و قدرشناس که در سوگ سردارشان سنگ تمام گذاشتند و تمام قد ایستادند را به هیچ وجه نگه نداشتند.
امیدوارم که این حضرات همه چیز دان من بعد حرمت این فضای معنوی را نگه دارند و سطح جامعه که به برکت خون سردار قاسم سلیمانی این همه ارتقاء یافته را دوباره تنزل ندهند. و همه نامزدهای انتخابات مجلس این را بدانند که ایران و کهگیلویه و بویراحمد مُلک سلیمان شده است و عصر، عصر سلیمانی است و باید در شأن سلیمان وطنمان رفتار کنیم.