یادداشت سیاسی |
آیا فقط سیل، سیل بود؟
سید علی عباس محدث
19 فروردين 1398 ساعت 1:43
زهی سعادت ملتی را که هم خدا دارد و هم فرزندان خداترس سپاه و ارتش را. زهی سعادت ملتی را که تیر لیبرالیسم را با انتخابهای بد، بر میگزیند و بلاکش دردش سپاه میشود و ارتش. زهی سعادت ملتی را که ناخواسته به سرنوشت محتوم گرفتار میشود و سپاه و ارتش او را به اقبال مقبول بر میگرداند. براستی که کدام سیل، سیل بود؟
متن ارسالی: در چنین شرایطی، عدالت اجتماعی و همگرایی مردم از در و دیوار مملکت شنیده میشود. از هر کسی چنین میشنویم که باید در کنار هم باشیم. هزاران زن و کودک، مردان و زنان سالخورده، ناتوان و توانمند، در میان گِل و لای، آب و سیلاب و رانش زمین گرفتارند. از بلندای آسمان اجتماعی ایران، خِرد جمعی و نوای همدلی به گوش میرسد. هیچ کس به فکر مقصر و مسبب نیست. اکنون زمان یاری کردن است. در چنین روزهایی، ارزش مددکاران اجتماعی به تخصصشان شناخته ننی شود بلکه به میزان و مقدار همت و ارادهای است که تا کمربند در آبهای روان باشند و گلیمِ زندگی هموطنان را از سیل ویرانگر، بگیرند.
همه را به سکوتِ نقد، دعوت میکنند. کمبودها را به سیل و سیل را به تقدیر و تقدیر را نتیجه امر لایتغییر میدانند. چرا طبیعت از درخت و سبزه عریان شد؟ نمیدانیم و نباید بدانیم. خانهی رودها (رودخانهها)، چرا غصب شدند؟ نمیدانیم و نباید بدانیم. سازهها در هر جایی چرا بنا میشوند؟ نمیدانیم و نباید بدانیم. آنچه می دانیم و باید بدانیم این است که هرچه میتوانیم مساعدت کنیم و هر میزانی که میسر باشد، باید در کنار آسیب دیدگان باشیم و داغشان را تسلی بخشیم.
ما حق نداریم از خسران و علت خسران و ملت خسران دیده و قیمت خسرانها و مدیریت خسران زا نقد کنیم. ما حق نداریم بر "نمکها زخم بپاشیم" ما باید بدانیم که "تا تاریخ تاریخ هست تاریخ است"، با این ادبیات و این توان حقوقی و حقوق دانی، برجامِ نافرجام را بر ملتِ وحدت طلب تحمیل کردند و باز هم باید دست در دست دولت بگذاریم به عشق.
گرچه لازم است که مردم و مسئولان، متحد و منسجم برای عبور از یکی دیگر از ناکارآمدیهای معمول الطریق، این بحرانِ بحرانها را پشت سر بگذارند، لیکن تا پایان این معضل اجتماعی چند سؤال دارم؛
سیلِ تحمیلِ انتخابهای بد، نابود کننده نبود؟
سیلِ تحمیل حرفهای بدون پشتوانهی مدیران و مدیریتهای بحرانی، خرابی به بار نیاورد؟
سیلِ بنیان افکن قوم گرایی و جناح بازی نمایندگان و مدیران، افتضاح نبود؟
سیلِ خانمان برانداز کاسبی وزرا و کارگزاران دولتی با سوءاستفاده از امکانات دولتی و رانتخواری گسترده دولتی، نابود کردنی نبود؟
سیلِ نمایندگان بی درد و علیل از بیان مشکلات مردم و ناتوانِ در تصمیم گیری و ناآگاه به احقاق حق موکلین، خرابی به بار نیاورد؟
سیلِ تمجید و تعریف نمایندگان از وزرا و بالعکس برای انتصابات فامیلی و خانوادگی، ویرانگر نبود؟
سیلِ گفتمان دروغ و بی مسئولیتی، سیلابی مهلک نیست؟
سیلِ سیستم ناکارآمد مدیریتی که منجر به هدر رفت انگیزه و توان تخصصی نیروی انسانی شده است، به فنا دادن توسعه و تخصص نیست؟
سیلِ تخریبِ منابع طبیعی و طبیعت حاشیهی شهرها توسط مسئولین و کارگزاران دولتی، هموار نمودن سیلابها نبود؟
سیلِ واگذاری اموال دولتی و طبیعتِ بکر به آقازادههای متمول و غربگرا، برهم زدن عدالت اجتماعی نبود؟
سیلِ نمایش تصاویر و کلیپهای سلیبریتی ها و آقازادههای سگ باز و عیاش در میان این همه گرفتاریهای اقتصادی و معیشتی و سیاسی، دردی مضاعف نبود؟
سیلِ بیکاری جوانان شهری و روستایی با وجود انتصاب فرزندان وزرا و نمایندگان و کابینه دولت در مهمترین پستهای اقتصادی، تخریب مملکت نبود؟
سیلِ فحشهای مستمر و بدگوییهای فراگیر عمومی به مدیریت فعلی، رانش بخشی از مدیریت نظام به سمت اشرافی گری نیست؟
سیلِ بد نظارتی و بی تفاوتی ناظرین بازار، آشفتگی و ولنگاری تجارت، تورم و افزایش غیر قابل کنترل آن توسط دولت، عدم توجه به بالا رفتن قیمت کالاها، کاهش بی سابقه قدرت خرید مردم و بالاخره، کوچک شدن سبد غذایی خانوادهها، نابود شدن ساختار اقتصادی نیست؟
سیلِ اعتیاد، با تدبیر دولت اصلاحات که اسکورت ترانزیت مواد مخدر از سیستان تا آذربایجان را آزاد کردند تا اکنون در اکثر خانوادهها، معتادین متهاجر نگهداری شوند، نابودی مملکت نبود؟
سیلِ خودکشیهای گاه و بیگاه، سیلِ نزاعهای ناشی از تنازعات اجتماعی، سیلِ روسپیگیری و فحشاء مربوط به فقر و تنگدستی، سیلِ دختران فراری و افزایش زنان ویژه، ویرانگر نبود؟
سیلِ ازدواجهای سفید و مخفیانه و خیابانی و ...، مهلک نبود؟
سیلِ کم توجهی به ارزشهای دینی و مذهبی و بی تفاوتی به نمادهای انقلاب و روی آوری به تضادهای ملی - مذهبی، بنیان افکن نبود؟
سیلِ انتخاب مدیران بیسواد و غیر تخصصی در جایگاههای مهم اجرایی، ویرانی زندگی اجتماعی ملت نبود؟
سیلِ قانون گریزیهای مستمر دولتمردان و اعمال فشار قانون مداری بر مردم، نابودی عدالت اجتماعی نبود؟
سیلِ انتخاب صفدر حسینی به عنوان رئیس بانک مرکزی و صرافی دخترش و دامادش در کنار آن، ویرانی اقتصاد مملکت نبود؟
سیلِ واگذاری پیمانهای عمرانی، فنی و صنعتی به اعضاء خانواده وزرا و نمایندگان، تلاش در بی خانمان کردن مردم نبود؟
سیلِ واگذاری ارز دولتی به آقازادههای سگ باز به اسم تولید کننده و صادر کننده، تخریب مملکت نبود؟
سیلِ توهینهای مکرر وزرا و ایادی دولت و مجلس به مردم بینوا و سیاسی زده، تخریب وجدان اجتماعی نبود؟
سیلِ انتخابهای گزینش شدهی شهرداران و تحمیلشان به شوراهایی که خود مدیون و مرعوب دولتمردان و دستهای پشت پردهشان هستند، تخریب شهر و نهادن پی ساختمانها بر سطح سیلابها نبود؟
سیلِ هجمههای ناجوانمردانه و توهینهای سفارش شده برخی از شبه روشنفکران بیسواد و بعضی سلیبریتی های بزک شده به نیروهای انقلابی بویژه سپاه پاسداران و بسیجان جان برکف و ایثارگران مدافع حرم، فنا شدن مملکت نبود؟
سیلِ جذب گسترده نیروهای سفارش شده کارگزاران دولتی در دستگاههای اداری که هیچ اعتقادی به نظام و اسلام و ولایت فقیه و ارزشهای دینی ندارند، ویرانی خانه و کاشانه ملت نبود؟
سیلِ جاسوسی برای سرویسهای اطلاعاتی و امنیتیِ صهیونیسمی - یهودی غرب و برخی کشورهای منطقه توسط عدهای از دولتمردان به اصطلاح اصلاحاتی - اعتدالی، لرزاندن ستونهای نظام و مردم نبود؟
سیلِ سکوت کمیسیونهای فرهنگی - اجتماعی مجلس و وزرای دولت در مقابل سگ گردی و عریان نمایی و توزیع مظاهر فساد و بی دینی در سطح شهرها و منظر عموم، ریزش خانمان و خانوادههای ایرانی - اسلامی نبود؟
و این سیلهای ویرانگر را از سال ۱۳۷۶، به نامهای جعلی «جامعه مدنی»، «آزادی بیان»، «گفتگوی تمدنها»، «آزادی رسانه و دانشجو» که همه کذب محض بود، وارد فضای اجتماعی کردند. دَمل چرکین این واژههای استخراج شده از تاریخ اسلام، در طرح «عبور از خاتمی» سر باز کرد و ملت ایران بویژه عوامِ دست و پا بسته، متوجه خیانت و خباثت غربزده هایی شدند که سالها پیش جلال آل احمد خطرشان را گوشزده نموده بود و در سالهای آغازین انقلاب، حضرت امام (ره)، دُم برخیشان را کوتاه کرد. همان کسانی که بیت المال را دزدیدند و غارت کردند و در کشورهای غربی تلویزیون راه انداختند و شبکههای گسترده رسانهای علیه ملت تأسیس نمودند.
این سیلِ طغیانگر، با آبستن ساده لوحان سنتی، متولد شد و به قول خودشان در شکم اجارهای و به نام اعتدال پرورش یافتند. این بار، نوزدان نامشروع این آبستن موهوم، از ابتدا لفظشان دروغ بود و فکرشان مذموم، دینشان مجهول و ارادهشان سستتر از خانه عنکبوت بود.
نتیجه ۶ سال پنهان کاری و مذلت پذیری دولت مثلاً اعتدال، غفلت از خواست ملت و عزت عمومی بود که اکنون نه «آب و صابونی پیدا میشه که دست و صورتشان را بشوییم» و «نه هویتی دارند»، «نه سواد حقوقی دارند»، «نه اساتیدشان در دانشگاههای فرنگ اعلام رضایت میکنند»، «نه دیوار انسانیت بین زن و مردِ ایرانی را قوام بخشیدند و بالاخره، نه روی خجالت کشیدن از مردم را برای خود حفظ کردند.»
در این ۶ سال، همهی زمان و زبان و زعامت را از مردم گرفتند و به امید آقایی و سالاری ایران، به کانونهای مرکزی نظام توهین کردند - ارز و اّرض و عِرض و ارزش ایران را به ثمن بخس دادند - به ولایت و دیانت و شجاعت و شرافت ملت و جوانان مذهبی و معتقدش تهمتها زدند و سرزنشها نمودند - ذخایر و معادن و منابع و منافع ملت را یواشکی بیرون بردند - به جای تولید کننده و صادر کننده و مخترع و مبتکر و مبدع، اقتصاد مقاومتی را با کاسبی دولتمردان در بازارهای جهانی به انحراف بردند - بی تفاوت ترین مدیران را در مناصب اجرایی گماردند تا ملت را در مقابل نقطه قوت انقلاب و نظام قرار دهند و شاهد بودیم که نوزادشان به نام "برجام"، به طرفه العینی توسط کدخدا به فنا رفت.
ولی این سیلِ همچنان دارد خسارت میگیرد. چرا که طبیعت، فی الذات سیل دارد، زلزله دارد، رانش دارد و دهها وحشی گری دیگر را در کُنه خود دارد ولی اگر به مصداق طبیعتش تدبیر نکنیم و امیدمان را بر ناکارآمدی و ناامیدی بنا نکنیم، روز خِسران، عمل میکنیم نه عامل به عجز میشویم. خسارتهای سیلِ به کنار، آنکه در کنار مردم بود و راههای بن بست را یکی یکی گشود، سپاه بود یا آنکه باید میبود ولی نبود؟ آنکس که در مصیبت بی کسی و تنهایی، چاره اندیش ناچاری مردم سیل زده بود، سپاه و ارتش بود یا آنکس که باید در همه صحنهها بود ولی مفقود بود؟ آنکه در زمین و هوا و از صدر تا ذیل آب داد و نون داد و شاید هم جون، تا مردم گرفتار در سیل منتظر کدخدا زدهها نباشند، ارتش و سپاه و بسیج بود یا آنکه نبود و تا آمد همه چیز نابود شده بود؟ آنکس که مسجد را سنگر تأمین مایحتاج کرد تا زنان و کودکان گرفتار در سیل بیصاحب نمانند سپاه و ارتش بود یا آنکس که در کاخ لواسان و آنتالیا و کانادا و سواحل کیش خوش به حوال بود؟
زهی سعادت ملتی را که هم خدا دارد و هم فرزندان خداترس سپاه و ارتش را. زهی سعادت ملتی را که تیر لیبرالیسم را با انتخابهای بد، بر میگزیند و بلاکش دردش سپاه میشود و ارتش. زهی سعادت ملتی را که ناخواسته به سرنوشت محتوم گرفتار میشود و سپاه و ارتش او را به اقبال مقبول بر میگرداند. براستی که کدام سیل، سیل بود؟
----------------------------------------------
سید علی عباس محدث
-----------------------------------------------
کد مطلب: 408473