کد QR مطلبدریافت لینک صفحه با کد QR

گفت و گوی اختصاصی کبنانیوز با «محمدعلی وکیلی»؛

مدیریت در استان کهگیلویه و بویراحمد سهل ممتنع است / خست تاریخی مانع مهمی در ایجاد خیر عمومی است / ما ظلم بزرگی به برخی قومیت‌های استان می‌کنیم / درب اندیشه مدیریتی ما روی پاشنه اندیشه‌های قومیتی دهه بیست و سی می‌چرخد / بعضاً نخبگان ما یک شوکلاه کم داشته‌اند و یک برنو / ما فقط به مزیت‌های طبیعی اتکا کرده‌ایم، ولی از این مزیت های طبیعی بهره‌ای نبرده‌ایم / پرونده سرمایه‌گذاری نفت در یاسوج با بسته شدن پرونده نمایندگی ما بسته شد / بزرگترین دستاورد من، فراهم کردن مهاجرت فرزندان استان به تهران و بنگاه‌های بزرگ اقتصادی بوده است / توضیحات افشاگرانه وکیلی در باره استیضاح ربیعی و آخوندی و نقش تاجگردون و عملکردش در هیئت رئیسه مجلس

3 مهر 1402 ساعت 10:16

مردم کهگیلویه و بویراحمد روی چاه‌های نفت و چاه‌های گاز زیادی هستند، ولی سهم‌شان از این منابع درآمدی کم است. دست درازی از بیرون باعث شده که از منابع آب و گاز و نقت به نفع توسعه استان کمتر استفاده کنیم. ولی در سفره منابع انسانی‌مان این پس زدن خودی به دلیل عدم خویشتن‌داری و خست تاریخی را خودمان انجام می‌دهیم و ضرر این پس زدن به مراتب بیشتر از ضرر سهم از دست رفته ما از منابع و انرژی مثل آب و هوا و طبیعت ما است. متأسفانه اندیشه مدیریتی ما روی پاشنه اندیشه‌های قومیتی دهه 20 و 30 می‌چرخد.


محمدعلی وکیلی (متولد ۱۳۴۴ در یاسوج)، سیاستمدار اصلاح طلب، نماینده سابق مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و صاحب امتیاز و مدیر مسئول روزنامه ابتکار است. او از اعضای ائتلاف سی نفره اصلاح طلبان و حامیان دولت یازدهم از حوزهٔ انتخاباتی تهران برای دهمین دوره انتخابات مجلس بود. همه اعضای این ائتلاف در دور اول کرسی‌های سی‌گانه مجلس تهران را به‌دست آوردند. کبنانیوز پیرامون مسائل مختلف کشور و استان کهگیلویه و بویراحمد با محمدعلی وکیلی گفت و گویی اختصاصی را ترتیب داده که بخش اول این گفت و گو  را می‌خوانید.
آقای وکیلی ضمن تشکر و قدردانی بابت وقتی که در اختیار پایگاه خبری کبنانیوز قرار داده‌اید، به عنوان اولین سؤال، مدیریت استان کهگیلویه و بویراحمد از مدیریت در استانهای همجوار مثل؛ یزد و اصفهان سختتر نیست ولی با این وجود تصور میشود که استان کهگیلویه و بویراحمد دچار مشکلات فراوانی است با وجود همه ظرفیت‌هایی که هم شما از آن با خبر هستید و هم مردم، چرا وضع به این شکل ادامه پیدا کرده است؟
با سلام و تشکر؛ من تصمیم داشتم تا اطلاع ثانوی پیرامون استان کهگیلویه و بویراحمد با رسانه‌های این استان اظهارنظری نداشته باشم، ولی به کبنا دینی دارم و مقاومت در برابر مصاحبه اخلاقی نبود، خوشبختانه کبنا در مقطعی و در جغرافیای بخصوصی متولد شد ولی خوشبختانه در آن جغرافیا نماند و الان زبان خوبی برای بیان مسائل استان کهگیلویه و بویراحمد و بخصوص در بحث آسیب‌شناسی توسعه استان و توسعه نامتوازنی که وجود دارد و پردازشی که کبنا پیرامون منابع انسانی استان دارد پردازش هوشمندانه‌ای است.
پیرامون چرایی وضعیت امروز ما حرف برای گفتن زیاد است و در مقابل این چرا، صد‌ها چرای دیگری وجود دارد، اینکه چرا استان ما این وضعیت اشتغالزایی را دارد؟ چرا استان کهگیلویه و بویراحمد در شرایط ایده‌آل حمل و نقل و راه‌های ارتباطی نیست؟، چرا در سطح خوبی از سرمایه‌گذاری قرار ندارند؟، چرا در شرایط ایده آل اجتماعی نیست؟، هزاران چرای دیگر از درون چرای اصلی بیرون می‌آید، در حالی که استان ما در تکثیر منابع انسانی جزو استان‌های پیشرو است، جزو استان‌هایی است که در تولید منابع ثروت پیشرو است، ولی چرا مخرج مشترکی به نام عدم رضایت در میان مردم کهگیلویه و بویراحمد وجود دارد، از بی سواد تا با سواد، زن و مردم، روستایی و شهری این عدم رضایت را دارند!
اینکه عدم رضایت چه عمقی دارد و راه برون رفت آن چیست، اختلاف‌ دیدگاه وجود دارد، هر کسی با نگاه خود می‌تواند وضع نامطلوب کنونی را ترسیم کند. اما من در ظرف این رسانه می‌گویم، مدیریت کردن در این استان، هم سهل است چون جغرافیای پیچیده‌ای نداریم، مشکلات پیچیده‌ای هم نداریم، و امکانات بسیار زیادی برای رفع مشکلاتمان داریم، منابع بسیار خوب و آماده به کاری هم در اختیار داریم، ولی همین استان به لحاظ مدیریتی ممتنع است. لذا مدیریت در استان کهگیلویه و بویراحمد سهل ممتنع است. از یک صبح تا ظهر می‌توان به طور میدانی استان کهگیلویه و بویراحمد را مورد بازدید قرار داد و از وضعیت آن مطلع شد، اما چرا ممتنع است؟ چون ما گرفتار یک خست تاریخی هستیم، سایه بخشی از زیست عشایری- که دارای پتانسیل‌های بسیار بالایی بود- بر رفتار ما تأثیر گذاشته، نسبت به یکدیگر خست داریم. همیشه مرغ همسایه نزد ما کهگیلویه و بویراحمدی‌ها غاز است. همیشه این خصلتی که به عنوان امتیاز از آن یاد می‌کنند و می‌گویند مردم کهگیلویه و بویراحمد مهمان نواز هستند، به نظر من یک نقطه ضعف است؛ برخاسته یک ضعف تاریخی است، رفتار کریمانه‌ای که می‌توانیم نسبت به خودی‌ها و اهالی خانه داشته باشیم نسبت به غریبه داریم.
به عبارتی کوهی از اشتباه دیگران را کاه می‌بینیم، اما کاهی از اشتباه خودی را کوه می‌بینیم و همین خست تاریخی باعث شده ما ظرفیت تحمل همدیگر را نداشته باشیم و بعضاً از زمین خوردن همدیگر خوشحال می‌شویم و از رشد یکدیگر خوشحال نمی‌شویم.  و گرنه مشکلات گفتمانی در استان کم داریم. مثلاً در تقسیم‌بندی‌های سیاسی فردی اصولگرا است ولی به لحاظ معرفتی می‌بینیم اصلاح طلب است و برعکس. تقسیم‌بندی‌های سیاسی در کهگیلویه و بویراحمد خیلی مانع به حساب نمی‌آید، چون غلظت ندارد، به ویژه غلظت معرفتی ندارد. اما این خست تاریخی مانع مهمی در انسجام، مانع بزرگی در صفا و صمیمیت و نوع دوستی و احساس برادری و مانع «خیر عمومی» شده است، شاید برای برخی از نخبگان سیاسی ما این امکان وجود داشت که خیرشان عمومی شود و دیگران هم از این خیر بهره‌مند شوند. اما حس شر در ذهن جمعی مانع به فعلیت رساندن این خیر است، اینکه بگوییم فلانی از فلان طایفه است اگر بزرگ نشان داده شود موجب تحقیر فلان قوم می‌شود. در حالی که این خیر‌ها می‌تواند منهای این برش‌های قومیتی دیده شود تا همه از آن بهره‌مند شوند. ولی وقتی این را مصادره می‌کنیم و کوچک می‌کنیم و آن را در دالان‌های قومیتی می‌بریم، و بعد آن را به دالان فلان تیره و طایفه می‌بریم، بعد دالانی درست می‌کنیم و می‌گوییم فلانی از فلان خانواده است، همین‌ها موجب می‌شود ما جلوی این خیر مانع بزنیم. به همین دلیل هم ما با وجود ارزش افزوده‌ای که در منابع انسانی‌ داریم بهره‌مندی لازم را از این منابع انسانی نمی بریم.
مردم کهگیلویه و بویراحمد روی چاه‌های نفت و چاه‌های گاز زیادی هستند، ولی سهم‌شان از این منابع درآمدی کم است. دست درازی از بیرون باعث شده که از منابع آب و گاز و نقت به نفع توسعه استان کمتر استفاده کنیم. ولی در سفره منابع انسانی‌مان این پس زدن خودی به دلیل عدم خویشتن‌داری و خست تاریخی را خودمان انجام می‌دهیم و ضرر این پس زدن به مراتب بیشتر از ضرر سهم از دست رفته ما از منابع و انرژی مثل آب و هوا و طبیعت ما است. متأسفانه اندیشه مدیریتی ما روی پاشنه اندیشه‌های قومیتی دهه 20 و 30 می‌چرخد.
رابطه معناداری بین توسعه و مدیریت کارآمد وجود دارد، شاید نظر خیلی‌ها این باشد که چون مدیریت در استان ما از رویه نادرستی شکل گرفته باعث شده ما از توسعه عقب بمانیم، نحوه مدیریت‌ها در استان ما چه اثری بر توسعه دارد؟
مکانیزم انتخاب مدیر در کهگیلویه‌وبویراحمد جدا از مکانیزم انتخاب مدیر در کشور نیست. حتماً این مکانیزم اشکال دارد که کارآمدی مدیران در سطح کشور در پایین‌ترین نقطه است. کوتوله پروری و مریدپروری و اطاعت‌پذیری شاخص بسیار بسیار مهمی است و همین شاخص نخبه‌ستیز است و موجب نخبه‌گریزی می‌شود. نخبگان به دلیل مناعت‌طبع در مریدپروری جایی نمی‌گیرند، ترجیح می‌دهند در کناری بایستند و وارد بازی دستمال ابریشم به دست‌ها نشوند. در سیستم مدیریتی ترجیح می‌دهیم به افرادی متوسل شویم که مثل ما باشند، مثل ما بپوشند و مثل ما رفتار کنند. این شاخص بسیار مهمی است که برخی افراد جزئیات ریزی از ظاهر یک فرد را مدنظر قرار می‌دهند و همین ملاک تأیید یا رد آنان می‌شود. نه فقط اندیشه فرد باید منطبق باشد، بلکه ظاهر آن فرد هم باید منطبق باشد. این در نظام مدیریتی کلان وجود دارد و فاجعه است و در کهگیلویه‌وبویراحمد نیز اضافه بر معادلات کشوری «قومیت» را داریم. اگر کسی از قومیتی می‌تواند نقشی در انتصابات داشته باشد، مردم اطلاع پیدا می‌کنند که آزمون‌ها را دور‌زده‌اند و بصورت فله‌ای از قومیت آن فردی که دستی بر آتش انتصابات دارد، جمعی بدون استحقاق و طی پروتکل‌های قانونی جذب و استخدام شدند. یا مدیرانی بخاطر قومیت ارتقاء پیدا می‌کنند. بصورت آسانسوری تعدادی از افراد از طریق قومیت بالا رفته‌اند. یعنی در اینجا این بلای نخبه ستیزی که در کشور بنیان پیدا کرده، در استان ما با یک چاشنی اضافه‌ای به‌نام قومیت تشدید شده است.
ما ظلم بزرگی به برخی قومیت‌های استان کهگیلویه و بویرحمد می‌کنیم. فردی به قومی منصوب است و به دلیل دسترسی به مناصبات قدرت، تلاش می‌کند با دور زدن پروتکل‌های قانونی سهم استخدام یا مدیریت را برای قوم خود بیشتر کند. ممکن است چند نفر را اضافه در بیمارستانی یا شرکتی بگنجاند، ولی غافل از اینکه این قوم با این ریشه تاریخی از چشم بقیه اقوام استان می‌افتد. و شاهد هستیم که یک قوم بخاطر استخدام 4 نفر اضافی قربانی شده است. اول انقلاب در یاسوج یکی از طایفه‌های خیلی محترم و متدین سهمی در گزینش‌ها و انتصابات استان پیدا کردند، به قدری این سهم غلظت پیدا کرد که نوعی اجماع مرکب در درون استان علیه آن طایفه شکل گرفت که بعداً آن طایفه با همه ارزش‌های دین‌داری و تدینی که داشتند، شنیدم که حتی زن گرفتن از این قوم جزو خط و خطوط قرمز شد. یعنی دود این رفتار در نهایت به چشم آن قوم می‌رود، این بدبینی علیه آن قوم شکل می‌گیرد و مردمْ «کل آن قوم» را ظالم به حساب می‌آورند، در حالی که ممکن است این قوم هیچ تقصیری نداشته باشد و این رفتار بخاطر بی‌تدبیری یکی از فرزندان این قوم اتفاق افتاده است.
زمانی در درون استان که برخی موازنه‌ها بهم خورده بود، در بین برخی افراد نزدیک خودم معروف بود که برهم خوردن این موازنه به نفع یک شهرستان توسط یکی از دوستانم انجام گرفته، من به دوستم می‌گفتم امکان ندارد در استانی که از نظر خانوادگی و عاطفی بهم پیوسته است، بتوانید این‌ اقوام را از هم جدا درنظر بگیرید و بگویید این گرمسیری گچسارانی است و این یکی گرمسیری کهگیلویه‌ای است. این سردسیری بالا است و این سردسیری پایین است؛ وقتی در گچساران می‌روید، بویراحمدی‌ها جمعیت تعیین‌کننده‌ای هستند، وقتی در یاسوج می‌آیید می‌بینید که قشقایی‌ها، جمعی از بهمئی‌ها و طیبی‌ها، جمعیت مهمی هستند. بنابراین استانی که اینگونه در هم انضمام پیدا کرده، در هم تنیده شده، انحلال پیدا کرده و با هم‌ فامیلی‌های نسبی و سببی پیدا کرده، شما گوشه‌ای از این را توسعه بده، گوشه‌ای فقیر بماند، دود فقر این گوشه ارزش‌های توسعه‌ای آن نقطه را نابود می‌کند. بنابراین ما محکوم به توسعه متوازن و محکوم به اجرای عدالت در همه حوزه‌های قومیتی در استان کهگیلوینه و بویراحمد هستیم. یعنی اگر عدالت را در انتصابات زیر پا گذاشتیم و یک قوم را برجسته کردیم، فکر نکنیم این قوم بر صدر نشسته، این قوم را به ظاهر برصدر نشاندیم، ولی در قضاوت مردم این قوم را از ارزش‌های تاریخی خود انداخته‌ایم، این قوم را از چشم مردم انداخته‌ایم، مثل این است که پدر یک خانواده برای یکی از فرزندانش سهم ارث بیشتری بدون استحقاق بالا ببرد، این خدمت به این فرزند محسوب نمی‌شود، بلکه فقط رابطۀ برادری این فرزند را با بقیه برادر‌ها تضعیف می‌کند، و این برادر را تبدیل به دشمن برای بقیه می‌کند و گاهی حتی خصومت خونباری شکل می‌گیرد.
در استان به همین شکل است و حتی در کشور هم به همین شکل است. من یک تئوری داشتم و می‌گفتم «توسعه سرزمینی تابع توسعه منابع انسانی از دهه 70 بوده است». هر قومی که سهم بیشتری در منابع انسانی ملی داشته، سهم بیشتری در تخصیص بودجه و توسعه استان پیدا کرده است. مناطق زاگرس‌نشین سهم بسیار کمی در منابع انسانی ملی داشته و به تبع عدم توسعه یافتگی بیشتری دارد، بنابراین فکر می‌کردم باید کاری کرد که زاگرس‌نشین‌ها سهمی در منابع مدیریتی کشور پیدا کنند و از این طریق بتوانند سهمی در توسعه استان‌ها ایجاد کنند.
موانع اصلی توسعه استان کهگیلویه و بویراحمد چیست؟
خست تاریخی، عدم مدارا، عدم تحمل همدیگر، قومیت زدگی که در سال‌های اخیر خیلی تشدید شده است. اینکه به رغم بهره‌مندی از تحصیلات عالی همچنان داریم از نظام ارزش‌های قومیتی دهه بیست و سی تبعیت می‌کنیم. بعضاً نخبگان ما یک «شوکلاه» کم داشته‌اند و یک برنو. در حالی که تصور کرده‌ایم تحصیلات تکمیلی، انفجار اطلاعات و دنیای جدید، نظام ارزش‌ها را جابجا می‌کند، در حالی که این نظام ارزش‌ها جابجا نشده و همچنان درب اندیشه مدیریتی ما روی پاشنه اندیشه‌های قومیتی دهه بیست و سی می‌چرخد.
سقوط هواپیمای تهران یاسوج اتفاق تلخی در استان ما بود، در همان دوره سکوت زیادی از سوی شما دیده شد و انتقادات شدیدی به شما شد، آیا این را قبول دارید؟
 خیلی مسائل گفته نشد، همان افرادی که حسادت می‌ورزند، در تحریف وقایع نیز ید طولایی دارند. وقتی این تراژدی تلخ برای استان کهگیلویه و بویراحمد رخ داد، اولین کسی بودم که طرح استیضاح دو وزیر[آخوندی وزیر وقت راه و شهرسازی، ربیعی وزیر وقت کار، تعاون و رفاه اجتماعی] را تهیه کردم و بعد از آن آقای تاجگردون نیز به این طرح ملحق شد. من فیلم استیضاح مقدماتی آقای آخوندی در کمیسیون مربوطه را داشتم ولی به دنبال این نبودم که این فیلم منتشر شود.
فیلم) توضیحات کامل وکیلی در باره حادثه سقوط هواپیمای مسافربری تهران - یاسوج و نقش خود و تاجگردون در استیضاح ربیعی و آخوندی
در کمیسیون عمران آقای آخوندی را چنان استیضاحی کردم که کمیسیون عمران قانع شد که ایشان باید استیضاح شود، بعد با آقای تاجگردون توافقی کردیم که ایشان محور استیضاح آقای ربیعی باشد و من محور استیضاح آقای آخوندی باشم. دلیل اینکه آقای تاجگردون محور استیضاح آقای ربیعی باشد، این بود که من از روز اولی که به مجلس آمدم به دلایل مختلفی دنبال استیضاح آقای ربیعی بودم، و حتی هجمه زیادی از سوی اصلاح طلبان به من وارد شد که چرا من به دنبال استیضاح ایشان هستم. اگر من محور استیضاح آقای ربیعی می‌شدم درفضای افکار عمومی اصلاح‌طلبی از من پذیرفته نبود، چون تصور می‌شد من با ایشان درگیری شخصی دارم و به دنبال بهانه‌ای هستم که ایشان را استیضاح کنم. دوما، آقای تاجگردون در مناسبات شخصی با آقای ربیعی رفاقت بیشتری داشت و من با ایشان زاویه سنگینی داشتم، و اتفاقاً من با آقای آخوندی رفاقت داشتم.
من و آقای تاجگردون هر دو عضو هیئت رئیسه فراکسیون امید و از اعضای مؤثر بودیم، در اساسنامه فراکسیون امید یک اصل دارد که می گوید: اگر کسی را اعضای فراکسیون بخواهند استیضاح کند، باید قبل از استیضاح در صحن علنی مجلس او را به صحن فراکسیون بیاورند و استیضاح را انجام دهند، اگر فراکسیون رأی به نفع استیضاح‌کننده داد، همه اعضا مخالف یا موافق مجبورند با استیضاح کننده همراهی کننند و برعکس؛ اگر فراکسیون قانع نشد و رأی به ضرر استیضاح داد، استیضاح‌کننده باید به نفع فراکسیون کوتاه می‌آمد.
دو ساعت قبل از استیضاح در صحن علنی مجلس، ساعت 6 صبح در فراکسیون امید من باید آقای آخوندی را استیضاح می‌کردم و آقای تاجگردون باید آقای ربیعی را استیضاح کند. وقتی جلسه تشکیل شد، در کمال تعجب آقای تاجگردون در آن جلسه حضور پیدا نکرد، و من به تنهایی از استیضاح آقای آخوندی دفاع کردم و خوشبختانه فراکسیون رأی داد.
به آقای ربیعی رسیدیم، آقای تاجگردون نبود که دفاع کند، از مدافعین آقای ربیعی افراد چهره زیادی حضور داشتند، با اینکه مسئولیت دفاع از طرح آقای تاجگردون را نداشتم، در آن جلسه از آقای عارف به عنوان رئیس فراکسیون اجازه خواستم که سؤالی از آقای ربیعی بپرسم. خیلی مخالفت شد، ولی بالاخره من از ایشان سوالم را پرسیدم. من گفتم آقای ربیعی پیرامون من در جا‌هایی قضاوتی کرده و به رسانه‌ها درز کرده به همین دلیل می‌خواهم از ایشان سؤال بپرسم و ایشان حاشیه نروند.
می‌خواهم بپرسم که آقای ربیعی از روزی که شما وزیر و من نماینده شدم، آیا از شما پست و جایگاهی برای فردی از منسوبان یا دوستان خود از شما خواستم یا خیر؟ آقای ربیعی خیلی تلاش کرد که پاسخ ندهد. ولی با اصرار من بالاخره ایشان گفتند که «شما نه فقط نخواستید بلکه از روزی که آمدید نگذاشتید آب خوش وزارت از گلوی من پایین برود».
گفتم آقایان و خانم‌ها شنیدید من هیچ مطالبه‌ای از آقای ربیعی نداشتم، در حالی که ایشان مطالبه نشست و برخاست با من را بارها از خانواده و دوستان من داشته است. متأسفانه رأی‌گیری استیضاح ایشان در فراکسیون امید رأی نیاورد.
اما در زمان استیضاح در صحن علنی مجلس، آقای تاجگردون صحبت خیلی خوب و تأثیرگذاری کرد، برخی دوستان هم صحبت کردم و من هم خیلی تلاش کردم، آقای تاجگردون هم شاهد بودند، با خواهش و تمنا از نمایندگان رأی جمع کردیم.

اما به دلیل اینکه آقای تاجگردون صبح آن روز حضور پیدا نکرد، با اختلاف یک رأی استیضاح شکست خورد و درگیری شدیدی بین من و آقای امیرآبادی هم صورت گرفت، و حتی نمایندگان پایداری نیز با آقای ربیعی بودند.
وسط بازی‌ای که برای استیضاح آقای ربیعی پیش آمد، از جمله این بازی، جریان فراکسیون ولایی با محوریت آقای امیرآبادی و دیگر دوستان پایداری در دفاع از آقای ربیعی باعث شد که ساعت یک قبل از شروع مجدد صحن، فراکسیون امید جلسه مجددی گرفت و از بیرون پیغام دادند «حالا که آقای ربیعی رأی نیاورد به صلاح نیست که آقای آخوندی استیضاح شود» و به رغم اینکه من آماده بودم در انتقاد از سقوط هواپیمای آسمان علیه آقای آخوندی صحبت کنم ولی در آن روز مجدداً فراکسیون امید طرح استیضاح خود را پس گرفت و جلسه ساعت 2 برای استیضاح آقای آخوندی شکل نگرفت.
من علارغم تلاشی که در خصوص سقوط هواپیما، تعقیب مدیر هواپیمایی آسمان، تعقیب قضایی این جریان، تعقیب در کمیسیون اصل 90 که در نهایت به صدور رأی کمیسیون علیه هواپیمایی آسمان و مقصیرین این موضوع منتهی شد، داشتم ولی خلاف اخلاق می‌دانستم که بخواهم از این جریان کاسبی کنم، از خون‌هایی که مظلومانه در دنا ریخته شد، از نردبان خون این مظلوم‌ها برای خودم کسب وجهه و محبوبیت کنم و نام و نشانی درست کنیم. البته در کمال بی‌انصافی علیه من چه‌ها نوشتند و گفتند که معامله کرده و من کم ندیدم از این مسائل در استان. این‌ها گزاره‌های تاریخی بود که در نهایت بی اخلاقی و بی انصافی اتفاق افتاد و من همیشه احساس شرم داشتم که بخواهم سهم خودم را در این خصوص برشمارم. اگر ضرورتی شد زمانی فیلم استیضاح آقای آخوندی در کمیسیون عمران و فراکسیون امید را منتشر می‌کنم، مردم حتماً بهتر قضاوت خواهند کرد و فقط چون الان شما پرسیدید توضیح دادم وگرنه قصد توضیح دادن نداشتم.
این تصور وجود دارد که آقای وکیلی نماینده تهران شدند ولی برای مردم استان آنچنان که باید و شاید قدمی برنداشتند، پاسخ شما به این موضع چیست؟
اتفاقاً من فکر می‌کنم در آن دوره به من ظلم شد و در این موضوع من از استان کهگیلویه و بویراحمد طلب دارم. متأسفانه نظام قضاوت در استان ما دچار نوعی وارونگی عمومی است، وقتی قضاوت‌ها را رصد می‌کنید می‌بینید که وارونگی در نقل وجود دارد. «نقد خوب است تا زمانی که مبتنی بر نقل معیوب نباشد. نقد مبتنی بر نقل معیوب جوانمردانه نیست». من فکر می‌کنم کاستی‌های زیادی در دوره نمایندگی‌ام داشته‌ام، ولی در پیرامون این استان عملکردم قابل نقد نیست و اتفاقاً افتخارآمیز است.
من به هر دلیلی نماینده تهران شدم، نه نماینده یاسوج. ولی ناخواسته نماینده کل خطه زاگرس شدم، اگر شما گذرتان به خیابان زرتشت و دفتر من می‌خورد، تمام ذهنیت‌ شما پیرامون نمایندگی تهران بهم می‌ریخت. چون در مورد نمایندگان تهران می‌گفتند که این‌ها مراجعه‌کننده ندارند، افراد لاکچری هستند، دغدغه مسائل ملی را دارند، ارباب رجوعی ندارند. ولی اگر شما به دفتر من می‌آمدید می‌دیدید جمعیت عجیبی صبح و ظهر و شب از کرمانشاه گرفته تا فارس، پناه به این دفتر آورده‌اند چون فکر می‌کنند فرزندی از خودشان در مجلس به عنوان نماینده حضور دارد. اما به رغم همه انتظارات فراتر از طاقت، فکر می‌کنم ظلم بزرگی به حوزه انتخابیه خودم «تهران» کردم، و ظلم بزرگی به حوزه کل زاگرس، به دلیل تمرکزی که پیرامون این استان به ویژه یاسوج داشتم.
من یک سؤال از کسانی که نقد می‌کنند دارم، چطور شد که در 4 سال نمایندگی بنده این حجم از نیروی انسانی از استان به تهران سفر کرد و وارد پلتفرم جدیدی به نام هلدینگ‌ها شد، این اندیشه هلدینگی، اینکه نیرو‌های انسانی راهی به هلدینگ‌های تخصصی پیدا کنند و هیئت مدیره شوند و معاون وزیر شوند چگونه اتفاق افتاد؟ آیا دولت آقای روحانی به ما لرها توجه داشت؟ دستور ایشان بوده که گفته این حجم افراد از این خطه در بنگاه‌های اقتصادی حضور پیدا کنند و اینکه چند معاون وزیر از این خطه حضور پیدا کردند؟ آیا اراده آقای روحانی بود؟ اتفاقاً دولت آقای روحانی زاویه‌ای که با من پیدا کرد به دلیل زاویه‌ای بود که با فرزندان لرنشین و بخصوص فرزندان استان ما داشت. او هیچ رحمی نسبت به فرزندان ما نداشت. اساساً زاویۀ ما بخاطر فرزندان استان بود. اما فکر می‌کنم بزرگترین دستاورد من، فراهم آوردن این حجم از مهاجرت از استان به تهران و بنگاه‌های بزرگ اقتصادی بوده است.
اگر قرار بود نماینده یاسوج باشم قطعاً نمی‌توانستم این کار را کنم. فکر می‌کنم این یکی از آرزو‌های مردم کهگیلویه‌وبویراحمد بود که بجای آمدن مدیران استانی از تهران، شاهد این باشند که فرزندان کهگیلویه و بویراحمد در تهران بکارگرفته شوند و این در دوره ما اتفاق افتاد. نصیحت دوستانه من همیشه این بوده که اگر زمینه کار دارید به تهران بیایید. من همیشه مشوق حضور فرزندان استان به استان‌های دیگر بودم. خود من در دوره‌هایی که در مضان این بودم که در یاسوج کاندیدا شوم، می‌گفتم من امکان حضور در تهران را دارم، بگذارید افرادی که امکان رقابت در جا‌های دیگری را ندارند، در استان رقابت داشته باشند.
اگرچه الان خیلی ناراحت می‌شوم وقتی می‌بینم خیلی از افرادی که به تهران رفتند به دلیل اینکه پشتوانه‌ای ندارند یکی یکی دارند برمی‌گردند و دوستانی که الان در مجلس هستند باید پاسخگوی وضعیت کنونی باشند.
در خصوص فعالیتی که برای استان داشتم، یک مثالی می‌آورم، یک روزی در جلسه معاون اجرایی آقای روحانی دعوت شدم که برنامه سفر استانی را در آن جلسه تصویب کنم. آقای شریعتمداری من را دعوت کردند، هر چه نگاه کردم دیدم طرح‌هایی که ارائه می‌دهند یک خلأ بنیادی دارد، اینکه بودجه زیادی در طول این 40 سال به استان آمده ولی تبدیل به توسعه نشده و به اشتغال پایدار تبدیل نشده. از نظر من این بودجه‌ها بدون مطالعۀ ظرفیت‌های واقعی و طبیعی به استان می‌آمد.
از نظر من ظرفیت یاسوج صنعت یا دامداری و کشاورزی نیست، مهمترین ظرفیت ما در یاسوج صنعت گردشگری است. هر سال آمارهای جالبی از حضور گردشگران در یاسوج می‌دهند، مثلا اینکه 3 میلیون گردشگر از یاسوج بازدید داشته یا بخشی از این جمعیت یک شب و دو شب حضور داشته است. جالب است که بر اساس آمار، یاسوج همیشه در مسیر گردشگر بوده‌ است ولی این حجم گردشگر تبدیل به متغیر مهمی نشده که آورده اقتصادی داشته باشد. چرا گردشگری پایدار در استان ما شکل نمی‌گیرد؟ گردشگری با اقامت طولانی می‌تواند در متغیر‌های اقتصادی تأثیرگذار باشد، می‌تواند خوابگاه گردشگری و رستوران‌ها را متحول کند و فرهنگ گردشگرمحور را حاکم کند. به نظر من زیرساخت‌های گردشگری ما زیرساخت‌های قابل توجهی نیستند، ما فقط به مزیت‌های طبیعی اتکا کرده‌ایم، ولی این مزیت‌ها هم به دلیل بی توجهی به زیرساخت‌ها در حال فراموشی هستند و از این مزیت های طبیعی بهره‌ای نبرده‌ایم. این مزیت‌ها الان برای بخش خصوصی جاذبه‌ای ندارد، گرشگری اگر تبدیل به یک متغیر اقتصادی شود می‌تواند فرودگاه را توسعه دهد، گردشگری می‌تواند فشار بیاورد و منابع آب شرب پایدار ایجاد کند، می‌تواند راه‌ها را ایجاد کند.
باید بخش دولتی یا خصولتی سرمایه‌گذاری قابل توجهی کند و این سرمایه‌گذاری مشوقی برای توسعه بخش‌های دیگر شود. آقای شریعتمداری از من خواست اگر ایده‌ای دارم عنوان کنم. من مطالعه کرده بودم و فهمیده بودم که ما مخاطب نفت داریم، همسایگانی مثل بوشهر داریم که ذینفعان نفت هستند، لذا نفت باید این سرمایه‌گذاری را کند، من خدمت آقای زنگنه رفتم و گفتم شما من را می‌شناسید و می‌دانید که فرد تأثیرگذاری در مجلس هستم و اگر نیرویی برای مدیریت بخشی معرفی کنم قبول می‌کنید. ایشان به لهجه کردی گفت «هر چه بگویی به روی چشم». من گفتم بیایید مدل سرمایه‌گذاری در محمودآباد مازندران را در کهگیلویه و بویراحمد و در یاسوج انجام دهید، هم خدمتی به ابواب نفت کرده‌اید و هم دِین خود را به مردم استان ادا کرده‌اید، مردم لر اگر خدمتی از شما ببینند تا آخر عمر دعاگویتان هستند. من خاطرم هست که استاندار مازندران مکرراً عنوان کرده بود که مهمترین محرک اقتصاد پایدار در این استان سرمایه‌گذاری بود که نفت انجام داده است.
ایشان فرد باهوشی بود و مشخص بود که وجب به وجب یاسوج را می‌شناخت، گفت به یک شرط این کار را می‌کنم، تپه بالای پارک جنگلی یاسوج را به من بدهید تا این کار را انجام دهم، من شاه‌قاسم و دشت‌روم را به ایشان پیشنهاد دادم، اما به دلایلی که می‌آورد قبول نمی‌کرد. مشخص بود که وجب به وجب یاسوج را بلد است.
بیشتر از 50 جلسه با آقای زنگنه، معاونین ایشان، رئیس سازمان منابع طبیعی کشور، استاندار‌های مختلف در استان و شهردار یاسوج جلسات برگزار کردیم تا بالاخره آقای زنگنه در سال 1397 حدود 400 میلیارد تومان برای این پروژه مصوب کرد که مناطق نفت خیز جنوب مجری طرح باشد و زمین هم منابع طبیعی به شهرداری بدهد، شهرداری باید آن را به مجموعه نفت واگذار کند، ولی چه مسائلی برای ما درست کردند! سابقاً نفت قول داده بود که در سپیدان فارس سرمایه‌گذاری کند، به همین دلیل نمایندگان فارس را علیه من بسیج کردند، از طرفی قول داده بودند در همدان سرمایه‌گذاری کنند. ولی به رغم همه این زیرآب‌زنی‌هایی که در استان علیه این طرح ملی وجود داشت، آقای زنگنه عزمش بر این بود که این کار را انجام دهد. اما همین خست تاریخی، همین حسادت ایلی و محلی باعث شد این شانس غیرقابل تکرار ما برای این سرمایه‌گذاری مهم در حوزه گردشگری که 4 هزار شغل مستقیم و ده‌ها هزار شغل غیرمستقیم ایجاد می‌کرد و زنجیره‌ای می‌شد برای اینکه فرودگاه را توسعه دهیم، توسعه راه‌های استان سرعت بخشد، اقتصاد شهر مولد شود و اقتصادْ گردشگرپایه شود، همگی از دست رفت و پرونده سرمایه‌گذاری نفت در یاسوج با بسته شدن پرونده نمایندگی ما بسته شد.
اگر قرار بود نماینده یاسوج دو کار اساسی کند، این کارها چه بودند؟ خیل عظیم منابع انسانی استان را وارد مناطق دیگر کشور و بخصوص بنگاه‌های بزرگ اقتصادی کند که الان عده‌ای از این‌ها جزو چهره‌های ملی و نام‌آوران هستند. در حالی که سقف آرزوی فرزندان کهگیلویه و بویراحمد این بود که استاندار یا فرماندار شوند. من چقدر ریاضت کشیدم که این ذهنیت را از بین ببرم و فرزندان استان به دنبال پست‌های اقتصادی و هلدینگی بروند، کار سیاسی نکنند، کار تخصصی انجام دهند، در این صورت، ظرفیت این افراد هم برای بکارگیری نیرو‌ها بیشتر می‌شود و می‌توانند خیل عظیمی را با خود ببرند، کمااینکه برخی از این افراد این کار را کردند و دستگیری از نیرو‌ها کردند و به هر حال این راه باز شد.
ادامه گفت و گوی اختصاصی کبنانیوز با محمدعلی وکیلی در روزهای آینده منتشر می شود.


کد مطلب: 467396

آدرس مطلب :
https://www.kebnanews.ir/news/467396/مدیریت-استان-کهگیلویه-بویراحمد-سهل-ممتنع-خست-تاریخی-مانع-مهمی-ایجاد-خیر-عمومی-ظلم-بزرگی-برخی-قومیت-های-می-کنیم-درب-اندیشه-مدیریتی-روی-پاشنه-اندیشه-های-قومیتی-دهه-بیست-سی-می-چرخد-بعضا-نخبگان-یک-شوکلاه-کم-داشته-اند-برنو-فقط-مزیت-های-طبیعی-اتکا-کرده-ایم-ولی-این-مزیت-های-بهره-ای-نبرده-ایم-پرونده-سرمایه-گذاری-نفت-یاسوج-بسته-شدن-نمایندگی-بزرگترین-دستاورد-فراهم-کردن-مهاجرت-فرزندان-تهران-بنگاه-های-بزرگ-اقتصادی-بوده-توضیحات-افشاگرانه-وکیلی-باره-استیضاح-ربیعی-آخوندی-نقش-تاجگردون-عملکردش-هیئت-رئیسه-مجلس

کبنانیوز
  https://www.kebnanews.ir

1