تاریخ انتشار
شنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ ساعت ۰۱:۴۸
کد مطلب : ۴۲۱۴۴۵
یادداشت سیاسی؛

راه طی شده اصلاح‌طلبی (بخش سوم: بحران توجیه)

محمدعلی وکیلی
۰
راه طی شده اصلاح‌طلبی (بخش سوم: بحران توجیه)
کبنا ؛ در دو یادداشت قبل، نوشتم که اصلاح‌طلبان دچار بحران‌های متعدد شده‌اند. به تفصیل توضیح دادم که بحران موقعیت  و بحران ایده حکمرانی ، اصلاح‌طلبان را به چه وضعی کشانده است. در این پاره از سلسله مقالات، بحران دیگر اصلاح‌طلبان به‌نام "بحران توجیه" را طرح خواهم کرد. معتقدم زبان اصلاح‌طلبان، هر روز دارد از عناصر توجیه خالی‌تر می‌شود؛ به‌گونه‌ای که اکنون با بحران توجیه مواجه هستند.
به‌نظر می‌رسد در دو ساحت، زبان اصلاح‌طلبان در توجیه عمل آنان، کم آورده است؛ توجیه کنش‌های سیاسی و توجیه ایده.
الف) توجیه کنش‌های سیاسی؛ مدتی است که اصلاح‌طلبان، در توجیه کنش‌های سیاسی خود درمانده اند. در واقع روایات ما و راهبردهای ما، واجد عناصر متناقض شده اند. نمونه واضح و قریب آن، راهبرد اصلاح‌طلبان در انتخابات مجلس یازدهم است. ما نهادی به‌نام شورای عالی اصلاح‌طلبان را تشکیل دادیم؛ این شورا دو تجربه در سال‌های۹۴و۹۶ داشت. کارکرد این نهاد در هر دو انتخابات، موفقیت آمیز بود. ما توانستیم به اهداف خود در هر دو انتخابات دست پیدا کنیم. اما به‌ناگاه راهبرد خود را تغییر دادیم و راهبرد جدیدی اتخاذ کردیم که افقش ناپیدا بود. سخنانی از این دست که "ما می‌خواهیم حکومت یکپارچه شود تا نتوانند کشور را اداره کنند و باز به ما رجوع کنند" و یا "قدرت یکدست شود تا مسئولیت بپذیرند"، در توجیه راهبرد خود می‌گفتند! سخنی که به زحمت می‌توان باور داشت که حتی گوینده‌اش به آن باور دارد تا چه رسد به مخاطبش! ایده‌ای که اساساً مانند تیری در تاریکی است. یعنی اصلاً مشخص نیست به چه پشتوانه نظری یا تجربی، اینچنین انتظاری در ما شکل گرفته است! کنش سیاسی هرگاه از محاسبه پذیری خارج شود، توجیه ناپذیر می‌شود. از این گذشته، اصلاح‌طلبان در انتخابات سال۸۲ نیز موضعی شبیه به سال۹۸ داشتند. پس از آن و در ادامه آن، در سال۸۴ به هاشمی رضایت ندادند و گفتند ما نیازمند گزینه حداکثری هستیم؛ این راهبرد پس از تحمیل هزینه‌های گزاف در دهه هشتاد، درنهایت به موقعیتی انجامید که ما به هاشمی رضایت دادیم اما دیگر حکومت راضی نمی‌شد! ما سال۹۲ همه پشت سر هاشمی آمدیم اما مجموعه حاکمیت دیگر نپذیرفت. اکنون توجیهِ تکرارِ همان خطا، امری به‌غایت دشوار است.
از طرف دیگر نباید فراموش کرد مهمترین توجیه وجود ما، "سیاست‌ورزی کم‌هزینه" بود؛ با این وجود، راهبرد ما در دهه هشتاد منجر به احمدی نژاد شد. هزینه‌های حضور احمدی‌نژاد در قدرت و یکپارچه شدن حاکمیت احصانشدنی است. اکنون نیز تکرار همان راهبرد، مشخص نیست چه هزینه‌ای به کشور تحمیل کند. آیا با این شرایط، همچنان کنش‌های ما به راهبرد "سیاست‌ورزی کم‌هزینه" وفادار است؟! ما مهم‌ترین، پشتوانه نظری و مهمترین توجیه وجود خود (سیاست‌ورزی کم هزینه) را از دست داده‌ایم!
ب) توجیه ایده؛ ما وارد عصر جدیدی شده‌ایم. پاره‌ای از عناصر جدید این عصر، در یادداشت هفته پیش، طرح و شرح داده شد. معتقدم یکی دیگر از وجوه ممیز این عصر، بر صدر نشستنِ مفهومی به‌نام "کارآمدی" است. در اتمسفر جدید، کارآمدی دیگر به سطوح روش ارجاع داده نمی‌شود بلکه در تراز غایت سیاسی نشسته است. در واقع، در مقام ارزش گذاری یک ایده، بیش از احکام الهیات سیاسی، تراز کارآمدی داوری خواهد کرد. در گذشته اینگونه نبود؛ هرکس توجیهاتِ ایده سیاسی خود را در مرجحات کلامی و الهیاتی دنبال می‌کرد. به همین علت بود که بازارِ فیلسوفان و متکلمان سیاسی از همه گرم‌تر بود. بحث‌های کلامی داغ بود و نزاع‌ها عمدتاً به الهیات سیاسی ارجاع داده می‌شد. اما اکنون انگار در دوران افول الهیات قرار داریم. یک نوع الهیات گریزی میان کنشگران جدید دیده می‌شود.

بیشتر بخوانید:
راه طی شده اصلاح‌طلبی (بخش اول: بحران موقعیت)

راه طی شده اصلاح‌طلبی (بخش دوم: بحران ایده حکمرانی)

حتی به‌طور ناخواسته، این الهیات گریزی به ادبیات همه راه پیدا کرده است. به طور مثال ما برای توجیهِ و ترجیح ایده اصلاح‌طلبی، بیش از اینکه متوسل به الهیات سیاسیِ اصلاح‌طلبی شویم، به کارنامه موفق دولت خاتمی ارجاع می‌دهیم و در مقابل نیز اصولگرایان نیز چنین می‌کنند؛ یعنی سعی می‌کنند کارآمدی نهادهای غیرانتخابی را بر سرِ نهادهای انتخابی بکوبند. در واقع انگار در عصر جدید، ایده توجیه همان ادعای کارآمدی است. با این پیش فرض، می‌توان درجه اهمیت داشتن کارنامه را درک کرد. در اتمسفر جدید، جریانی که کارنامه ندارد، با هر میزان وثاقت الهیات سیاسی، اساساً موضوعیت نمی‌یابد. ما اکنون برای توجیه ایده خود، مخاطب را به بیست سال پیش احاله می‌دهیم. حال تصور کنید یک دهه دیگر باز اصلاح‌طلبان در قدرت نباشند؛ اساساً از موضوعیتِ قضاوتِ جمعی ایرانیان می‌افتند! ما همین اکنون نیز بحران کارنامه داریم؛ بلایی که بر سرِ نهضت آزادی هم آمد. باوجودِ اینکه شاخه‌ای از نهضت آزادی، با جمهوری اسلامی سازگار بود و شاید می‌توانست در منظومه جمهوری اسلامی فعالیت جدی داشته باشد، اما بنابر عللی، که یکی از مهمترینش نداشتنِ کارنامه بود، در میز انتخاب‌های ملت قرار نگرفت. اکنون نیز اصلاح‌طلبان در موقعیتی قرار گرفته‌اند که افقی برای رفتن به قدرت برایشان وجود ندارد. تصور کنید یک دهه دیگر اصلاح‌طلبان از قدرت دور باشند و کارنامه کشورداری نداشته باشند؛ یک جریان سیاسی وقتی سی سال کارنامه‌ای از مدیریت در قدرت نداشته باشد، گذشته از گرفتار شدن به انقراض نسل و میراث مدیریتی، توجیه خود را از دست می‌دهد. فراموش نکنیم در عصری هستیم که توجیه، کارنامه می‌خواهد!
بنابر این ملاحظات، گویی ما هم در سطح عمل و هم در تراز ایده، دچار بحران توجیه شده ایم. (روزنامه ابتکار)
نام شما

آدرس ايميل شما

تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

تخریب یا نقد مجلس یازدهم؟!

هر چه مجلس کوتاه بیایید، دیگران او را به گوشه رینگ برده و مورد ضرباتی قرار می‌دهند. تخریب‌گران ...
اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

اختلال عاطفی فصلی؛ از علائم تا درمان

باور بر این است که اختلال عاطفی فصلی به دلیل اختلال در ریتم شبانه روزی بدن رخ می دهد....
سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»

سبقت «واکسن آنفولانزا» از «دنا پلاس»

رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس در مصاحبه‌اش اشاره کرد که از 16 میلیون واکسن آنفولانزای ...
1