تاریخ انتشار
سه شنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۰۲
کد مطلب : ۴۱۴۶۶۸
یادداشت ارسالی؛
بهرامی فرصتی که نباید سوزانده شود
۲
کبنا ؛بنام او که هستی نام از اویافت
بر کسی پوشیده نیست که استان کهگیلویه و بویر احمد باهمهی محرومیتهای درمان نشدهاش پیشتر از بیشتر حوزهها و استانها رنگ و بوی سیاسی و انتخاباتی به خود میگیرد.
گشتی کوتاه در کوچه و بازار و باز کردن سر صحبت از انتخابات صحت ادعای فوق را تأیید میکند.
اما روی سخن با حوزهی انتخابیهی بویراحمد و دنا و بررسی آرایش انتخاباتی این حوزه است.
شاید میشود گفت سیاسیترین حوزهی انتخابیه در بین حوزههای سه گانه استان همین بویراحمد و دنا باشد که البته این امری بدیهی است هم از این بابت که مرکز است و استانداری و ادارات کل در اینجا قرار دارند و هم دانشگاه یاسوج به عنوان قلب تپندهی جنبشهای عمدتاً سیاسی دانشجویی در این جا قرار دارد.
از این که بگذریم بویراحمد و دنا به لحاظ گستردگی طوایف دست بالاتری از دوحوزهی دیگر استان دارد و این ترکیبی ناهمگون از کاندیداهای انتخاباتی را ایجاد کرده است.
در واقع یک کاندیدای انتخابات هم باید پشتش به طایفهاش گرم باشد وهم تائیدیه ای سیاسی و جناحی دریافت کند پس روشن است صرفاً داشتن یکی از دو شرط حمایت طایفهای یا سیاسی نمیتواند تضمینی برای پیروزی باشد.
اینکه این واقعیت نا دلپسند مورد قبولمان باشد یا نه در این جا مجال بحثش نیست اما ارائهی یک تحلیل دقیق بدون توجه به این دو المان شاید دشوار باشد.
به هر روی نگاه آماری به وزن کاندیداهای احتمالی و بررسی میدانی نگارنده ابتدائا اسفندی گرم را نوید میدهد و از دیگر احتمالاً به مانند انتخابات دور گذشته، بویراحمد و دنا باز هم شاهد یک رقابت نزدیک به سه قطبی باشد.
۱) غلام محمد زارعی نمایندهی فعلی طبعاً جدیترین مبارز آوردگاه داغ اسفند است.
آش پرروغن بهارستان حالا برای غلام یاسوجیها مزهای دیگر دارد و او میخواهد از این خواب شیرین بیدار نشود هرچند پشت دیوارهای شهر نارضایتیها، وعدههای عملی نشده، خیل پرشمار بیکاران کافه نشین قبل از رقبای دیگر صف کشیدهاند تا تاج و تخت را از غلام باز بستانند و خواب شیرین بهارستانیاش را آشفته کنند.
۲) ستار هدایت خواه: استراتژیک من معلق بین آسمان تهران و یاسوج هرگز نتوانسته به صندلیهای مدیریتی و پرپول و بی دردسر تهران عادت کند و هنوز هم در سر سودای هدایت بویراحمد و دنا به آرمانشهر فرهنگی _ دینیاش را میپروراند.
۳) محمد بهرامی: دانشگاهی ترین مبارز آوردگاه اسفند مهندسی است که شنیدن اسمش برای هر یاسوجیای تداعی کنندهی دورانی خاص و طلایی از شهرداری است که در کوتاه زمانی به یاسوج لیاقت پایتخت طبیعت بودن را بخشید.
در مورد دو قطب اول فراوان صحبت شده است اما بگذارید بهرامی را تحلیل کنیم.
مدیریت فشل و بیمار استان در نگاه اول نتیجه و حاصل انتخابهایی است که داشتهایم و از سویی دیگر بازخوردی است از کارنامهی مدیران ارشدی که گاهی بی هیچ آوردهی مفیدی سکان دار یک بخش از مدیریت استان بودهاند.
پر واضح است که خواندن سطرهای فوق دفعتاً لیستی بلند بالا از کسانی که به نا حق در سوابقشان مدیریت بخشهایی از استان در دستشان بوده آن هم برای سالهای متمادی، ردیف میشود.
میپرسید چگونه میتوانیم تغییری حاصل کنیم؟
پاسخ روشن است؛ در انتخابهایمان کمی بیشتر تأمل کنیم.
چرا یاد گرفتهایم یا به ما یاد دادهاند یا در ذهنمان چپاندهاند که تجربه لاجرم از تخصص بهتر است؟
طبیعی است که داشتن تجربه شاید نه همیشه اما لازم است ولی ابتدائا داشتن تخصص الزامی است حالا فرض بگیرید هر دوی این دو ویژگی در کنار هم باشند آنوقت یقیناً با اطمینان بیشتری از موفقیت میشود صحبت کرد.
بهرامی برآمده از جامعهی دانشگاهی است. جامعهای که رنگ و بوی مردمیتری دارد، درست است که نوع نگرش دانشگاهیها به مسائل مختلف گاها متفاوت است اما دانشگاه به خاطر میزبانی از نخبگانی باهمهی تفکرات و یا بهتر بگوئیم تفکراتی رنگارنگ یک مدل رایانهای دقیق از جامعه به معنای کلی کلمه است.
اساتید دانشگاه به دانشجویانشان براساس سن، قد، وزن، رنگ پوست، ملیت یا اعتقاداتشان یا هر چیزی از این دست نمره نمیدهند آنها یک آزمون واحد از همهشان میگیرند و به میزان پاسخ دهی علمیتر و دقیقترشان نمره میدهند پس جامعه و مدلهای توسعهاش برای مدیری از جنس دانشگاه قطعاً با مدیری که صرفاً تجربهای به هر واسطهای اندوخته باشد و یا احیاناً ارتباطش را با دانشگاه قطع کرده باشد متفاوت است.
پس صحبت در مورد بهرامی در واقع تلاشی است برای به چالش کشاندن کسی که آمده است با آوردههای علمی _تجربی و نه فقط تجربیاش طرحی نو در اندازد.
شاید اگر دو قطب دیگر انتخابات آزمون پس دادههایی با کارنامهای تقریباً ضعیف نبود صحبت کردن بدون پرده از بهرامی سخت میشد اما دستکم میآیم و نمیآیم های مکرر ستار هدایت خواه و ایضاً اختلاف عمیق ایشان با روشنفکر بر سر آمدن یا نیامدن از یک سو و ریزش شدید آرای غلام محمد زارعی از سویی دیگر باعث میشود تا تیزبینانهتر بهرامی و برنامهاش را ببینیم.
روشن است بویراحمد و دنا اگر فرض را بر سلامت انتخابات بگیریم که همینگونه هم هست غلام محمد زارعی را انتخاب کرد چون میخواست به ستار هدایت خواه نه بگوید روشنتر آنکه قبول کرد که ستار اگر قصد داشته است که اسب بیمار توسعه را هدایت کند نتوانسته است.
در واقع آزمونش را با نمرهای ضعیف پس داد.
از آن سو ریل راکد و بی حرکت توسعه در دوران جلوس غلام محمد زارعی میتواند دلیلی برای عدم تمدید فرصت ایشان باشد.
البته که مدیریت میدان آزمایش نیست و باید به دست اهلش سپرده شود اما چه کسی میتواند تضمین دهد که شهرداری شهری چون یاسوج دستکمی از نمایندگی دارد؟
بهرامی فرصتی میخواهد تا دورانی طلاییتر از شهردار بودنش به یادگار بگذارد آیا میتوانیم این فرصت را به ایشان بدهیم؟
قطعاً با توجه به کارنامهی زارعی و با عنایت به اینکه ایشان نه پایگاه قوی نیروی انسانی در اختیار دارد و نه اینکه مواضع سیاسیاش مشخص است میتوانیم آشکارا بگوئیم بهتر است توانش را جای دیگری بکار بندد اما تردیدی نیست هدایت خواه برای کردن نکرده های دوران نمایندگیاش یا جبران شکستهایش انتخاباتیاش میآید از سویی دیگر باتوجه به پایگاه مشخص و نسبتاً قوی سیاسی محبوبیتی در بین عوام خاصه نزدیکان خویش ندارد یا دستکم نزدیکانش چندان برایشان بودن یا نبودن ایشان تفاوتی ندارد
پس در معنای روشنترش بهرامی بدنبال فرصت است چون هم پایگاه کاملاً محکم سیاسی دارد و هم اینکه اقبال عمومی به سمت ایشان است و خیل فراوان نزدیکانش تلاش میکنند تا بر میزان مقبولیت عمومی ایشان بیفزایند.
یعنی هم پایگاه مردمیاش قابل اعتناست وهم میتواند قطب قابل اتکای سیاسی باشد.
زارعی هم میخواهد فرصت بخرد و هدایت خواه هم کما فی السابق در جستجوی راه پیروزی است.
لاجرم افکار عمومی باید تصمیم بگیرد که میخواهد به نیروی دانشگاهیاش اعتماد کند و فرصت دهد تا علمش را برای توسعهی دیارش مصروف دارد یا میخواهد یک بار دیگر فرصتش را در ازای هدر دادن احتمالی چهارسال دیگر به زارعی بفروشد یا اینکه به یک معلم جدیداً کج کلاه راه پیروزی را نشان دهد؟
منتظر باشید.
بزودی آشکارتر از بویراحمد و دنا خواهیم گفت.
------------------------------------------
سید رحمت الله خادمی
-----------------------------------------
بر کسی پوشیده نیست که استان کهگیلویه و بویر احمد باهمهی محرومیتهای درمان نشدهاش پیشتر از بیشتر حوزهها و استانها رنگ و بوی سیاسی و انتخاباتی به خود میگیرد.
گشتی کوتاه در کوچه و بازار و باز کردن سر صحبت از انتخابات صحت ادعای فوق را تأیید میکند.
اما روی سخن با حوزهی انتخابیهی بویراحمد و دنا و بررسی آرایش انتخاباتی این حوزه است.
شاید میشود گفت سیاسیترین حوزهی انتخابیه در بین حوزههای سه گانه استان همین بویراحمد و دنا باشد که البته این امری بدیهی است هم از این بابت که مرکز است و استانداری و ادارات کل در اینجا قرار دارند و هم دانشگاه یاسوج به عنوان قلب تپندهی جنبشهای عمدتاً سیاسی دانشجویی در این جا قرار دارد.
از این که بگذریم بویراحمد و دنا به لحاظ گستردگی طوایف دست بالاتری از دوحوزهی دیگر استان دارد و این ترکیبی ناهمگون از کاندیداهای انتخاباتی را ایجاد کرده است.
در واقع یک کاندیدای انتخابات هم باید پشتش به طایفهاش گرم باشد وهم تائیدیه ای سیاسی و جناحی دریافت کند پس روشن است صرفاً داشتن یکی از دو شرط حمایت طایفهای یا سیاسی نمیتواند تضمینی برای پیروزی باشد.
اینکه این واقعیت نا دلپسند مورد قبولمان باشد یا نه در این جا مجال بحثش نیست اما ارائهی یک تحلیل دقیق بدون توجه به این دو المان شاید دشوار باشد.
به هر روی نگاه آماری به وزن کاندیداهای احتمالی و بررسی میدانی نگارنده ابتدائا اسفندی گرم را نوید میدهد و از دیگر احتمالاً به مانند انتخابات دور گذشته، بویراحمد و دنا باز هم شاهد یک رقابت نزدیک به سه قطبی باشد.
۱) غلام محمد زارعی نمایندهی فعلی طبعاً جدیترین مبارز آوردگاه داغ اسفند است.
آش پرروغن بهارستان حالا برای غلام یاسوجیها مزهای دیگر دارد و او میخواهد از این خواب شیرین بیدار نشود هرچند پشت دیوارهای شهر نارضایتیها، وعدههای عملی نشده، خیل پرشمار بیکاران کافه نشین قبل از رقبای دیگر صف کشیدهاند تا تاج و تخت را از غلام باز بستانند و خواب شیرین بهارستانیاش را آشفته کنند.
۲) ستار هدایت خواه: استراتژیک من معلق بین آسمان تهران و یاسوج هرگز نتوانسته به صندلیهای مدیریتی و پرپول و بی دردسر تهران عادت کند و هنوز هم در سر سودای هدایت بویراحمد و دنا به آرمانشهر فرهنگی _ دینیاش را میپروراند.
۳) محمد بهرامی: دانشگاهی ترین مبارز آوردگاه اسفند مهندسی است که شنیدن اسمش برای هر یاسوجیای تداعی کنندهی دورانی خاص و طلایی از شهرداری است که در کوتاه زمانی به یاسوج لیاقت پایتخت طبیعت بودن را بخشید.
در مورد دو قطب اول فراوان صحبت شده است اما بگذارید بهرامی را تحلیل کنیم.
مدیریت فشل و بیمار استان در نگاه اول نتیجه و حاصل انتخابهایی است که داشتهایم و از سویی دیگر بازخوردی است از کارنامهی مدیران ارشدی که گاهی بی هیچ آوردهی مفیدی سکان دار یک بخش از مدیریت استان بودهاند.
پر واضح است که خواندن سطرهای فوق دفعتاً لیستی بلند بالا از کسانی که به نا حق در سوابقشان مدیریت بخشهایی از استان در دستشان بوده آن هم برای سالهای متمادی، ردیف میشود.
میپرسید چگونه میتوانیم تغییری حاصل کنیم؟
پاسخ روشن است؛ در انتخابهایمان کمی بیشتر تأمل کنیم.
چرا یاد گرفتهایم یا به ما یاد دادهاند یا در ذهنمان چپاندهاند که تجربه لاجرم از تخصص بهتر است؟
طبیعی است که داشتن تجربه شاید نه همیشه اما لازم است ولی ابتدائا داشتن تخصص الزامی است حالا فرض بگیرید هر دوی این دو ویژگی در کنار هم باشند آنوقت یقیناً با اطمینان بیشتری از موفقیت میشود صحبت کرد.
بهرامی برآمده از جامعهی دانشگاهی است. جامعهای که رنگ و بوی مردمیتری دارد، درست است که نوع نگرش دانشگاهیها به مسائل مختلف گاها متفاوت است اما دانشگاه به خاطر میزبانی از نخبگانی باهمهی تفکرات و یا بهتر بگوئیم تفکراتی رنگارنگ یک مدل رایانهای دقیق از جامعه به معنای کلی کلمه است.
اساتید دانشگاه به دانشجویانشان براساس سن، قد، وزن، رنگ پوست، ملیت یا اعتقاداتشان یا هر چیزی از این دست نمره نمیدهند آنها یک آزمون واحد از همهشان میگیرند و به میزان پاسخ دهی علمیتر و دقیقترشان نمره میدهند پس جامعه و مدلهای توسعهاش برای مدیری از جنس دانشگاه قطعاً با مدیری که صرفاً تجربهای به هر واسطهای اندوخته باشد و یا احیاناً ارتباطش را با دانشگاه قطع کرده باشد متفاوت است.
پس صحبت در مورد بهرامی در واقع تلاشی است برای به چالش کشاندن کسی که آمده است با آوردههای علمی _تجربی و نه فقط تجربیاش طرحی نو در اندازد.
شاید اگر دو قطب دیگر انتخابات آزمون پس دادههایی با کارنامهای تقریباً ضعیف نبود صحبت کردن بدون پرده از بهرامی سخت میشد اما دستکم میآیم و نمیآیم های مکرر ستار هدایت خواه و ایضاً اختلاف عمیق ایشان با روشنفکر بر سر آمدن یا نیامدن از یک سو و ریزش شدید آرای غلام محمد زارعی از سویی دیگر باعث میشود تا تیزبینانهتر بهرامی و برنامهاش را ببینیم.
روشن است بویراحمد و دنا اگر فرض را بر سلامت انتخابات بگیریم که همینگونه هم هست غلام محمد زارعی را انتخاب کرد چون میخواست به ستار هدایت خواه نه بگوید روشنتر آنکه قبول کرد که ستار اگر قصد داشته است که اسب بیمار توسعه را هدایت کند نتوانسته است.
در واقع آزمونش را با نمرهای ضعیف پس داد.
از آن سو ریل راکد و بی حرکت توسعه در دوران جلوس غلام محمد زارعی میتواند دلیلی برای عدم تمدید فرصت ایشان باشد.
البته که مدیریت میدان آزمایش نیست و باید به دست اهلش سپرده شود اما چه کسی میتواند تضمین دهد که شهرداری شهری چون یاسوج دستکمی از نمایندگی دارد؟
بهرامی فرصتی میخواهد تا دورانی طلاییتر از شهردار بودنش به یادگار بگذارد آیا میتوانیم این فرصت را به ایشان بدهیم؟
قطعاً با توجه به کارنامهی زارعی و با عنایت به اینکه ایشان نه پایگاه قوی نیروی انسانی در اختیار دارد و نه اینکه مواضع سیاسیاش مشخص است میتوانیم آشکارا بگوئیم بهتر است توانش را جای دیگری بکار بندد اما تردیدی نیست هدایت خواه برای کردن نکرده های دوران نمایندگیاش یا جبران شکستهایش انتخاباتیاش میآید از سویی دیگر باتوجه به پایگاه مشخص و نسبتاً قوی سیاسی محبوبیتی در بین عوام خاصه نزدیکان خویش ندارد یا دستکم نزدیکانش چندان برایشان بودن یا نبودن ایشان تفاوتی ندارد
پس در معنای روشنترش بهرامی بدنبال فرصت است چون هم پایگاه کاملاً محکم سیاسی دارد و هم اینکه اقبال عمومی به سمت ایشان است و خیل فراوان نزدیکانش تلاش میکنند تا بر میزان مقبولیت عمومی ایشان بیفزایند.
یعنی هم پایگاه مردمیاش قابل اعتناست وهم میتواند قطب قابل اتکای سیاسی باشد.
زارعی هم میخواهد فرصت بخرد و هدایت خواه هم کما فی السابق در جستجوی راه پیروزی است.
لاجرم افکار عمومی باید تصمیم بگیرد که میخواهد به نیروی دانشگاهیاش اعتماد کند و فرصت دهد تا علمش را برای توسعهی دیارش مصروف دارد یا میخواهد یک بار دیگر فرصتش را در ازای هدر دادن احتمالی چهارسال دیگر به زارعی بفروشد یا اینکه به یک معلم جدیداً کج کلاه راه پیروزی را نشان دهد؟
منتظر باشید.
بزودی آشکارتر از بویراحمد و دنا خواهیم گفت.
------------------------------------------
سید رحمت الله خادمی
-----------------------------------------